به نام هنرمندان به کام مسئولان
گفتگو با هوشنگ حسيني فيلمساز
به نام هنرمندان به کام مسئولان
مديري که براي حفظ ميزش هر کاري ميکند نميتواند وارستگي فرهنگي ايجاد کند
1396/11/29
شهرمن – فخرالدين دوست محمد
خودش در خصوص شرح حال و فعاليت هاي هنري و سينمايي اش با شکسته نفسي مي گويد:
“آنچه تقويم مي گويد، زادن، مرا به سال 51 به امانت داد و آن چه گردش چرخ گردون ميگويد ، به سن نان جو آغشته در خون، در اين مهمان خانه مهمان کش روزش تاريک پا گرفتم و سال 68 قلم دستم داد تا ببرم بند وابستگي به اين مهمان خانه را ، دريغ قلم خود بند بود … تفريح زندگيم شد ديدن فيلم و خواندن کتاب ؛ بازيم شد ساخت فيلم هاي کم هزينه و سياه مشق هايي که مي گفتند داستان و فيلم نامه است، اوقاتي هم در پيشگاه دوستان، برگزاري کارگاه و کلاس و تبادل تجربه و کنجکاوي در کار دنيا؛ اما حضور در کنار خانواده سعادتيست غير قابل وصف”. گفتگو با هنرمند ارزنده هوشنگ حسيني را در ادامه مي خوانيد.
– از توليدات شاخص فيلم سازي در استان ميتوانيم آماري داشته باشيم ؟
اگر متر و معيار براي شاخص شدن آثار، موفقيت در جشنواره هاي معتبر ملي و بين المللي باشد که من اثري را حداقل در طول 6 تا هفت سال اخير به خاطر نميآورم، البته اين آمار مربوط به دوستان مقيم کرمانشاه است، اما خوب افرادي هستند که بالقوه توانا هستند و اگر مسيرشان درست مديريت شود توانايي آنها بالفعل مي شود.
– از افراد شاخص و اثر گذار در حوزه فيلم و سينماي استان چه کساني را مي شود نام برد؟و اين که چرا بيشتر آنها براي ادامهي فعاليت سينمايي تصميم به مهاجرت از استان گرفتند؟ اشکال کار کجاست؟
بدون شک همه افرادي که در اين عرصه فعاليت ميکنند تأثير گذار هستند، اما حدود اثر گذاريشان فرق مي کند؛ اجازه مي خواهم به افرادي اشاره کنم که مرزهاي منطقه اي و بين المللي را در نورديدند و در عرصه بين المللي اعتبار کسب کردند، براي نمونه لقمان خالدي يا شهرام مکري و يا هوشمند ورعي؛ خوب اينها کرمانشاهي هستند، اما تا زماني که در کرمانشاه بودند کم ترين توجهي به آنها نشد، همين که موفقيت آنها را در مرکز مشاهده کردند مسئولان وقت ادارات فرهنگي تلاش مي کردند خودشان را به آنها ببندند که در موفقيتشان سهيم باشند، سعي مي کردند نقش مدير خوب و دلسوز را بازي بکنند…ايراد کار کجاست؟! آنها نتوانستند توانايي خود را به نمايش بگذارند يا مديران وقت درايت کافي براي شناسايي پتانسيل ها و ظرفيتهاي فرهنگي و هنري را نداشتند؟ من يادم هست زماني که لقمان، در همين شهر تلاش مي کرد توانايي هايش را نشان بدهد و مسئولان و بعضي از دوستان اسماً پيشکسوت برايش سنگ اندازي ميکردند که مبادا جاي آنها تنگ شود! خلاصه اين که تنگ نظري ها و بي لياقتي مديران وقت باعث کوچ اين افراد شد که حضورشان مي توانست منجر به موج و تکثير تجربه شان در علاقهمندان هم استاني و نسل هاي پس از خودشان شود؛ حالا هم آنها متعلق به طيف بزرگتري از جامعه هستند و ما کمتر و سخت تر مي توانيم از وجودشان بهره مند شويم.
– مديران فرهنگي و هنري براي حفظ اين سرمايهها و نخبگان چه کاري بايد انجام دهند؟ تا حالا شده از اين افراد شاخص تجليلي صورت گيرد؟
به اعتقاد من اگر مديري باور کند که نخبگان سرمايه هاي اصلي هستند، براي حفظ آنها هر تلاشي مي کند؛ اما مشکل ما اينجاست که حداقل در طول يکي دو دهه اخير کمتر مدير فرهنگي به نخبگان به ديد سرمايه نگاه کرده است؛ يا درکي از اين مسئله نداشته اند و يا بر عکس به ديد مانع و مشکل به افراد مستعد و توانمند نگاه شد و بعضاً تلاش هم کردند که توانايي نخبگان ديده نشود که اين ديگر مصيبت است؛ مديري که شيوهي مديريتش ملوک الطوايفي باشد و عدالت محور نباشد، اول بايد به خودش کمک شود؛ مديري که براي حفظ ميزش دست به هر کاري مي زند و وابسته پستش است نمي تواند وارستگي فرهنگي ايجاد کند؛ او نمي تواند در وضعيت موجود تعادل ايجاد کند؛ چرا که خودش نا متعادل است؛ خودش موجب بحران و عدم تعادل مي شود؛ متأسفانه در يکي دو دهه گذشته انتخاب هاي خوبي صورت نگرفت و مطالبات جدي هم نبود. مديري بعد از قريب دو دهه اشتغال پست مديريت فرهنگي، بدون هيچ گزارشي از عملکرد چند سالهاش مي رود و شايد اگر گزارشي هم مي داد، تريبون هايي بود که از آنها براي بيشتر ديده شدن خودش استفاده مي کرد. متأسفانه برخي از مسئولان اسبق فرهنگي هنري شهر با رويه استفاده از شأن و موقعيت هنرمندان شاخص که خود هيچ نقشي در رشدشان نداشتند در برگزاري مراسم و مناسبت هاي مختلف نه تنها به منزلت آنها و ارتقاء هنر استان کمکي نشد بلکه عزت و جايگاه فرهنگي هنري اين بوم را به نازلترين حدش رساندند؛ اين مديران را چگونه بايد نوشت و چگونه بايد خواند؟! مديري که از وجود هنر و هنرمند ارتزاق مي کند حق ندارد موجب تخريب و تحقير آنها بشود که اگر اين گونه مديران سکان دار فرهنگ باشند ديگر نيازي به دشمن خارجي نيست.
– حضور هنرمندان فيلم ساز کرمانشاهي در عرصه هاي بين المللي را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ اگر امکان دارد به چند نمونه از فيلم هايي که در جشنواره ها ي ملي و بين المللي خوب درخشيدند اشاره کنيد!
اميدوارم هنرمندان فيلمساز ساکن کرمانشاه به زودي پا به عرصه هاي جدي رقابت ملي و بين المللي بگذارند؛ اما هنرمندان کرمانشاهي ساکن تهران، مثل آقاي شهرام مکري، لقمان خالدي و هوشمند ورعي، در سال هاي اخير در جشنواره هاي بين المللي بسيار خوب درخشيدند؛ “گربه و ماهي ” اثر آقاي مکري و “فصل هرس” اثر آقاي خالدي، همچنين “سوت زدن زير آب” از آقاي ورعي در چند سال گذشته بسيار مورد توجه جشنواره هاي معتبر داخلي و خارجي قرار گرفتند.
– از موانع و آسيب هاي موجود که سد راه هنرمندان فيلم ساز شده، بگوييد!
به اعتقاد من مهمترين مانع، عدم شناخت و آگاهي نسبت به خود و شرايطي است که در آن قرار داريم؛ براي اين شناخت نياز به مديريت فرهنگي آگاه و خلاق است که فضا را مهيا کند. مديران فرهنگي بايد به شاخص هاي خوب و بد فرهنگي هر منطقه توجه کنند؛ مثلاً يکي از شاخص هاي ويرانگر اکثر مناطق حاشيه نشين استفاده از چابلوسي و دروغ و تزوير است که اگر انکارش کنيم اوضاع بدتر هم ميشود؛ بايد اين معضلات فرهنگي را بپذيريم و به فکر چاره باشيم، اگر مدير فرهنگي داراي سندروم چاپلوسي باشد رو به طبقات پايين جامعه به شدت تکثير مي شود؛ واي به حال زير مجموعه ها و مردمي که قرار هست از آن آبشخور فرهنگي تغذيه کنند؛ مدير کارآمد بايد به دنبال کم رنگ کردن اين ويژگي هاي مخرب فرهنگي و برجسته کردن نقطه مقابل آنها يعني صداقت و عزت نفس باشد؛ عزت نفس، اعتماد به نفس حقيقي ايجاد مي کند و براي فائق آمدن بر اين مشکلات بايد از مشاوره کارشناسان استفاده شود. براي تبديل ايده ها و نظر ها به برنامه و توليدات و بسته هاي فرهنگي هم نياز به مشاوره و کارشناسي است. بايد محصولاتمان را از حالت ديمي کاري در بياوريم و همچون کشاورزي که با مکانيزه کردن کارش به بهره وري بيشتر و بهتري مي رسد، ما نيز با مطالعه و برنامه ريزي هدفمند مي توانيم به نتايج بهتر در فعاليت هاي فرهنگي و هنري خود برسيم.
بايد به جاي اين که به هنرمندان بسته هاي فکري آماده بدهيم و بگوييم تو حق داري فقط در اين محدوده فکر کني؛ به او بسته هاي آگاهي و معرفت بدهيم و او را با شرايط موجود آشنا کنيم و شرايط خلاقيت را براي ارائه ايده در آن خصوص برايش فراهم کنيم.
يکي ديگر از آسيب ها، فضا هاي تک بعدي آموزشي است که اين باعث مي شود هنرمند به شدت سطحي و بي سواد بار بيايد؛ مثلاً اگر فيلمنامه نويسي آموزش مي دهيم صرفاً به آشنا کردن هنر جو با عناصر فيلمنامه و ساز و کار نوشتن اکتفا نکنيم؛ آنچه به فيلمنامه به طور خاص و اثر هنري به طور عام روح مي بخشد، شناخت نويسنده نسبت به مباحثي چون فلسفه، زيبايي شناسي، ادبيات، روانشناسي، جامعه شناسي و ديد خلاق … است؛ اين شناخت است که متن را چند لايه و جان دار ميکند؛ که البته نسبت به ترغيب هنرجو براي مطالعه اين مباحث غافل هستيم و همين باعث ميشود هنرجو را در توهمي از کفايت مطلب خفه کنيم.
– از رويدادها و برنامه هاي شاخص و تأثير گذار که باعث رشد و بالندگي اين حوزه شده به چه مواردي مي توان اشاره کرد؟
اکران هم زمان فيلم هاي جشنواره فجر در شهرستان ها مي تواند فرصت خوبي براي تعامل و تبادل تجربه باشد، اما متأسفانه آنطور که بايد در اين سال ها در کرمانشاه استفاده نشده، در حد رفع تکليف و بسيار ويتريني و تبليغاتي به آن پرداخته شده است. مي شود در اين فرصت از افراد صاحب تجربه و شاخص ملي براي برگزاري کارگاه و نشستهاي دوستانه استفاده کرد. مي توان هر سال امکان ساخت حداقل يکي دو اثر براي فيلمسازان کرمانشاهي که قبلاً در جشنواره هاي ملي و بين المللي توانايي خود را به اثبات رساندهاند فراهم کرد. از قبل بايد اتاق فکر براي برگزاري بهتر اين برنامه تشکيل داد که بنده تا به حال غير از نمايش فيلم ها و داوري در شهرستان، مورد ديگري از طرف اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي نديده ام. خلاصه اين که مي تواند فرصت خوبي براي نشستها و محافل تخصصي و دوستانه باشد؛ وجه ديگر اين اتفاق انتخاب فيلم هايي است که قرار است در کرمانشاه اکران شود؛ مديران بايد از قبل با کارشناسان مربوطه در سطح استان براي انتخاب فيلم ها مشورت کنند و به نظرم مي توان تقسيم کاري هم صورت گيرد؛ مثلاً اداره ارشاد، فيلم هاي منتخبش را در يک سينما و حوزه هنري هم در سينماي ديگر نمايش دهد. اگر بخواهيم از اين فرصت ها درست استفاده کنيم و هر سال نگوييم دريغ از پارسال بايد برنامه ريزي داشته باشيم. مديران بايد خلاقانه و با استفاده از خرد جمعي تلاش کنند از اين فرصت ها بهتر استفاده کنند .
فرصت ديگري هست تحت عنوان جشنواره شبديز يا همان جشنواره منطقه اي سينماي جوان که ظاهراً، استارت خورده و اميدورام اين اتفاق هم خروجي خوبي داشته باشد که مستلزم برنامه ريزي و مشورت با افراد صاحب ايده و فکر است [ تا که قبول افتد و که در نظر آيد]
– جايگاه فيلم سازي استان کرمانشاه را از بعد کمي و کيفي چگونه ارزيابي مي کنيد؟ راه کاري براي رشد بهتر اين حوزه پيشنهاد مي کنيد؟
از بعد کمي شايد آثاري تهيه مي شود، اما چون مسيري براي نشر و ارتباط با مخاطب برايش طراحي نشده، ابتر و بي نتيجه مي ماند؛ در ثاني، کيفيت آثار هم به تبع ، هر روز پايين تر مي آيد، چون هدفي پيش روي توليد نيست. در هر صورت انتهاي داستان اين است که اثر هنري در سيکل ارتباطي موفقي قرار گيرد. اگر توجه کرده باشيد معمولاً در جشنواره ها يا در بازار هنر به دنبال آثار هنرمنداني مي گرديم که حداقل يک بار خود را ثابت کرده اند؛ ما نبايد به دنبال مخاطب باشيم، بلکه مخاطب بايد در جستجوي اثر ما باشد، در چند سال اخير فيلمسازان کردستان در سيکل موفقي قرار گرفته اند، چون مسير برايشان درست طراحي شده است؛ سر مشق دارند، مي دانند که چه جرياني را دنبال مي کنند، همين است که در بسياري از جشنواره ها خوب ظاهر مي شوند؛ در اکثر استان هاي موفق اين سر مشق ها براي افراد تازه وارد هست، در جنگلي از اطلاعات آشفته دست و پا نمي زنند؛ ما هم سر مشق هاي خوبي داشتيم؛ اما نتوانستيم حفظشان کنيم و آنها تبديل شدند به سر مشق ملي؛ شايد اگر شهرام مکري و لقمان خالدي در کرمانشاه حمايت مي شدند، فيلمسازي کرمانشاه صاحب زبان خودش مي شد؛ جريان فيلمسازيشان از کرمانشاه منتشر مي شد؛ در حالي که فيلم ساز کرمانشاهي ارتباطش با اين جريان گسسته است؛ اگر بخواهيم در آينده سطح کيفي آثار را ارتقاء ببخشيم بايد برايش برنامه ريزي داشته باشيم، برنامه ريزي ها بايد از قبل از آموزشها تا سطح حرفه اي شدن هنرجو باشد؛ نبايد پس از آموزش الفبا، رهايشان کنيم به حال خودشان! مثل اين مي ماند بچه را تا زمان نوزادي و شير خوارگي حمايت کنيم بعد بگوييم “خوب کافيست، ديگر بايد خودش کارش را انجام دهد”؛ نه او بايد تا زمان توانمندي تحت مراقبت و حمايت باشد. در غير اين صورت ديمي يا شانسي بار ميآيد. اگر امروز به لحاظ کمّي هماهنگي در بين آثار توليدي و به لحاظ کيفي جريان پيوسته تأثير گذار وجود ندارد؛ دليلش اين است که تحقيق، برنامه ريزي و حمايت هدفمند و درستي در مسير آموزش و توليد اثر، صورت نگرفته …
– از برنامه هايي که در آينده داريد بگوييد!
چند وقتي است به دليل مسائل شخصي و درس و مشق و مدرسه نتوانستم حضور فعالي در بحث توليد و حضور در جشنواره ها داشته باشم، اما در بخش آموزش و تبادل تجربه ارتباطم قطع نشده؛ اگر توفيق حاصل شود و بخت يار باشد برنامه هايي براي سال پيش رو دارم، راستش تغيير مديريت يکي از نهادهاي فرهنگي هنري هم بارقه اميديست براي هنرمندان و هنر استان، اميدوارم بتوانيم درست و صادقانه در کنار همديگر تلاش کنيم.
– وضعيت آموزش هاي سينمايي در استان چگونه است؟ در مطبوعات صفحه يا صفحاتي داريم که به نشر اخبار و مطالب سينمايي بپردازند؟
وضعيت آموزش سينما در استان هم اکنون بسيار متشتت و بي برنامه است، عرض کردم که آموزش ها بايد سيکل داشته باشد؛ و سيکل آن بايد در اتاق فکرهاي نهادهاي متولي امر تعريف شود. اتاق فکرهايي که برنامه ريزانش، کارشناسان و محققين مرتبط با سينما و فيلم و تکنولوژي فکر و ديد خلاق باشد، ديمي کاري نتيجه اش معمولا ًخوب نيست، بايد سيستماتيک کار کنيم و همه اينها برمي گردد به مديريت کار آمد فرهنگي، اگر مدير فرهنگي نا کار آمد باشد تلاش کارشناسان و هنرمندان راه به جايي نمي برد؛ مديران ارشد بايد در انتخاب مديران فرهنگي استان دقت لازم را داشته باشند؛ در غير اين صورت محصول فرهنگي استان مي شود آمار بالاي بيکاري، جرم و … که دودش به چشم همه ما مي رود.
– و حرف پاياني!
حرف پاياني را به حضرت اجل بايد گفت[مي خندد] …اما لپ کلام اين مصاحبه اين که اگر مي خواهيم فضايي دلنشين و سر شار از آرامش، نشاط و آسايش داشته باشيم بايد به رسانه هايي چون فيلم و هنر هاي ديگر که بهترين راه براي انتقال مفاهيم درست و رشد وارتقاء فرهنگ است، توجه ويژه داشته باشيم. هنر روح و جان جامعه است، اگر به آن توجه شود، پيکر هم سالم خواهد بود. هنر در ذهن و روان هنرمند شکل مي گيرد و متجلي ميشود؛ پس عزت نفس را از هنرمند نگيريم و برايش احترام واقعي، نه کاسب کارانه و مشتري مدارانه، قائل باشيم، تا روح و روان جامعه سالم و پيکرش قوي و سالم باشد! روح و روان خراب شود ، پيکر ويران مي شود… در آخر مبناي روابطمان صداقت و راستي باشد، نه چاپلوسي و تزوير و… اين نگرش از بالا به پايين و از مدير به زير مجموعه انتقال مي يابد، مديران ارشد و مديران فرهنگي اگر صداقت محور باشند تجلي آن، فرهنگ والاي انساني و روابط سالم و فضاي مطبوع جامعه خواهد بود.