منوی دسته بندی
پایگاه‌اطلاع‌رسانی

کيانوش‌ به‌ عشق‌ کشور‌ و مردمش‌روي‌ سکو‌ مي‌رود

 photo-shahreman-0528b

 

در گفتگو با خانواده قهرمان طلايي المپيك ريو عنوان شد؛

کيانوش‌ به‌ عشق‌ کشور‌ و مردمش‌ روي‌ سکو‌ مي‌رود

 

شهرمن – گروه ورزش

به هر طرف که مي نگري آثاري از افتخاراتش را مي بيني. مدال هاي رنگارنگ، تصاوير مختلفي از رقابت‌هايش، لوح هاي تقدير، جوايز مختلف و عروسک هاي زيبايي که نماد بازي هاي جهاني و المپيک بوده‌اند و حالا اينجا کنار هم در ويترين خاطرات ورزشي اين ورزشکار جمع شده اند و منتظر پيوستن« گربه عروسکي زرد رنگ و برادرش با موهايي پوشيده از برگ درختان« از المپيک ريو هستند.

تحمل ديدن مسابقات کيانوش را ندارم

گفتگو و ديدار با خانواده اي که قهرماني با اخلاق را پرورش داده، جذاب و هيجان انگيز است. سه برادر ورزشکار، چهار خواهر موفق و پدر و مادري که با مهر و نان حلال فرزندانشان را بزرگ کرده اند و دلشان براي هر هشت فرزندشان به يک اندازه مي تپد. پدر و مادري که کيانوش رستمي پس از قهرماني و پايين آمدن از تخته ي رقابت، فرياد زد به عشق آن ها و مردمش توانسته اين پيروزي را رقم بزند. مادر که تاب و تحمل ديدن وزنه زدن کيانوش را ندارد و در هنگام پخش مسابقات از تلوزيون، در اتاقي مي ماند و براي پيروزي و سلامتي او دعا مي کند، مي گويد:« وقتي کيانوش ورزش را شروع کرد هيچ نگراني برايش نداشتم اما بعد از آنکه در نوجواني هنگام بلند کردن وزنه پايش آسيب ديد، هميشه نگرانم که سلامتي اش به خطر بيافتد«. اما اين نگراني باعث نشده که  مانعي براي فرزندش شود و او را از ادامه راه باز دارد:« هميشه از خدا مي خواهم که کيانوش باعث سربلندي کشورش شود و بتواند دل هموطنانش را شاد کند.« پدر کيانوش که با روي گشاده ما را در منزلش مي پذيرد زياد با گرفتن تصوير موافق نيست و کمتر به ما رسانه اي ها اعتماد دارد! کيانوش وقتي 8-9 ساله بوده يکي ازبهترين لحظاتش رفتن به رودخانه و ماهي گيري با وي بوده است.

آقاي رستمي هيچگاه از آن دسته پدرهايي نبوده که تنها توقعشان از فرزندان ادامه تحصيل و درس و مشق است. وي دست آنها را براي پرداختن به کار و ورزش مورد علاقه شان باز گذاشته و در اين راه حمايتشان کرده است.

کاش قدر کيانوش ها را بدانيم

شايد بتوان گفت کيانوش رستمي در تمام مصاحبه‌هايش از برادرش «کورش» ياد کرده است. ورزشکاري که براي اولين بار ميله ي وزنه را در کودکي به دستش داد و در همه حال ياور و مشوقش بود. از کيانوش که حرف مي زند مي تواني شادي، عشق و اميد را در چهره اش ببيني. از روز مسابقه کيانوش مي‌گويد:«يک ساعت قبل از مسابقه با کيانوش تلفني حرف زديم. جالب اينجا بود که او به ما روحيه مي داد و سعي مي کرد از استرس و نگراني مادر و اعضاي خانواده کم کند. پس از پايان مسابقه ما متوجه شديم صداي شادي و پايکوبي در کوچه پيچيده. همشهريان خوبمان از تمام نقاط شهر براي تبريک و شادباش به محله ي ما آمده بودند و تا سپيده ي صبح در کنار ما به شادماني پرداختند». وي از سطح بالاي رقابت در دسته ي وزن 85کيلوگرم ياد مي کند:«رقباي کيانوش در اين وزن خيلي آماده و سرحال بودند و شايد بتوان گفت يکي از مهيج ترين رقابت ها در اين رشته بود. کيانوش علاوه بر کسب مدال طلا موفق شد بعد از 16 سال رکورد جهاني را جابه جا کند.» کورش رستمي در خصوص تصميم کيانوش مبني بر تمرين مستقل و نداشتن مربي بيان مي کند:« کيانوش روش هاي خودش را براي تمرين دارد و با علم روز دنيا پيش مي‌رود و حتي به علم تمرين وزنه برداري هم روش‌هايي افزوده است. درشوراي عالي فني اين تصميم مطرح و با آن موافقت شد. سرمربي تيم ملي نيز امضا کرد. به تنهايي تمرين کردن واقعاً خيلي سخت و طاقت فرساست و اراده ي قوي مي‌خواهد. من حدود دو هفته در کنارش بودم و تمرين و شرايط سختش را ديدم. کيانوش  به نظر من کوه اراده و غيرت است.» وي چندي قبل از اعزام کاروان المپيک به ريو تقاضا مي دهد که کيانوش را به عنوان مربي همراهي کند اما اين تقاضا رد مي شود. خودش در اين باره مي‌گويد:«خيلي مشتاق بودم در کنار برادرم باشد و او را دلگرم کنم.کيانوش هم خيلي از اين امر خوشحال بود. اما متأسفانه با وجود آنکه خودم مي خواستم تمام هزينه ها را متقبل شوم، به بهانه ي اينکه دير اقدام شده است با درخواستم موافقت نکردند.» او گلايه‌هايي هم از مسئولين استان دارد:« باور کنيد تا کنون توسط مسئولين تجليل درخوري از کيانوش صورت نگرفته است. پس از المپيک لندن رييس جمهور به عنوان جايزه طي نامه اي دستور داد يک واحد مسکوني به کيانوش اعطا شود. من حدود يک ماه اين موضوع را پيگيري کردم ولي عاقبت هيچ چيز نصيبش نشد و تنها وعده ي سرخرمن بود.« وي مي‌افزايد:»چرا استاندار اردبيل و برخي ديگر از استان ها براي تشويق، قبل از اعزام به ديدن ورزشکاران شهرشان مي روند و از آنها تقدير و حمايت مي‌کنند ولي در اين استان هيچگاه چنين اتفاقاتي نمي افتد. خدارا شکر روح کيانوش آنقدر بزرگ است که زياد دربند مسائل مادي نيست ولي چرا کاري نمي‌کنيم که خانواده ها تشويق شوند فرزندانشان راه کيانوش ها را ادامه دهند. آنها بايد ببينند که قهرمانان تجليل مي شوند و آينده شان از نظر مالي تضمين است. کاش قدر کيانوش ها را بيشتر بدانيم».

photo-shahreman-0528a

کورش رستمي به عکسي چشم مي دوزد که کيانوش را دردوره نوجواني در حال بلند کردن وزنه نشان مي‌دهد و گفتن خاطره اي حسن ختام اين گفتگو مي‌شود:«کيانوش از ده سالگي وزنه برداري را شروع کرد و با اينکه واترپلو، ژيمناستيک و کاراته هم کار مي‌کرد و در اين رشته ها هم فوق العاده بود اما علاقه خاصي به وزنه برداري داشت. بعضي از دوستان در همان زمان کودکي با او عکس يادگاري مي گرفتند و مي گفتند اين پسر آينده ي درخشاني دارد. برخي هم معتقد بودند کيانوش به درد رشته ي وزنه برداري نمي‌خورد. چند روز قبل از اولين مسابقات قهرماني کشوري که کيانوش مي خواست شرکت کند، من مجبور شدم به سفر بروم. قبل از رفتن به او گفتم که تمرين سخت انجام ندهد و مراقب خودش باشد اما متأسفانه با من تماس گرفتند و خبر دادند که کيانوش موقع تمرين پايش آسيب ديده. سريع خودم را به کرمانشاه رساندم و به مطب دکتر مردانپور رفتم اما منشي حاضر نمي شد وقتي خارج از نوبت به ما بدهد و ويزيت ما را به شش ماه بعد موکول مي کرد. عاقبت آنقدر اصرار کردم که خود دکتر صدايم را شنيد و مرا پذيرفت. برايش شرح دادم که جان کيانوش به ورزش وزنه برداري بسته است و اگر پايش درست معالجه نشود ضربه ي روحي بدي مي خورد. دکتر با ديدن عکس راديولوژي به من گفت نگران نباش کاري مي‌کنم که يک هفته بعد تمرينش را شروع کند. با کمک خداوند همين اتفاق هم افتاد و دوباره برادرم پس از يک هفته به سالن برگشت».

زمان رفتن که مي رسد، خانواده ي رستمي از ما مي‌خواهند که به مردم کرمانشاه بگوييم کيانوش به عشق مردم و ملتش روي سکو مي رود و  بزرگترين هدف و خواسته اش شاد کردن دل ايرانيان و سربلند کردن آنهاست.