آيندهي هنر محيطي در کرمانشاه روشن است
شهرمن / شماره 47 / 8 خرداد 1397
گفتگو با خالق اثر محيطي نگهبانان چشمه:
آيندهي هنر محيطي در کرمانشاه روشن است
شهرمن- رها دانش
اولين بار او را در کنار چشمهي سراب قنبر ديدم. مشغول خلق الهه اي از گل بود تا نگاهبان چشمهي بي ناي سراب شود. دو سال پيش بود. اعضاي انجمن خوش نويسان کرمانشاه در يکي از باغ هاي سراب جمع شده بودند تا حمايتشان را از اين مکان ارزشمند و نوستالژيک اعلام کنند و خطر نابود شدنش را به مردم کرمانشاه هشدار دهند. قبل از اينکه سراغ ساخت نگهبان چشمه برود، تعدادي برگ خشک شدهي درخت را به خوشنويسان داد و از هرکدام آنها خواست تا شعر يا جمله اي روي آن بنويسند.
چند روز پيش به طور اتفاقي در يکي از آموزشگاهها اين هنرمند فعال در رشتهي هنر محيطي را دوباره ديدم. با صبر و حوصله مشغول آموزش به کودکاني بود که تلاش مي کردند با گل آثاري سه بعدي بسازند. فرصت را غنيمت دانستم تا با مهدي پرويزي گفتگويي دربارهي هنر محيطي انجام دهم.
پرويزي متولد 1360 است و از سال 74 که در هنرستان هنرهاي تجسمي مشغول تحصيل شد، کار کردن در وادي هنر را به صورت جدي پي گرفت. او از دانشگاه شهيد باهنر کرمان کارشناسي نقاشي دارد و تاکنون چند نمايشگاه گروهي و انفرادي نقاشي در شهرهاي مختلف کشور برگزار کرده است. برگ هاي سرگردان و ساختن نگهبان چشمه، از کارهاي اختصاصي اين هنرمند مي باشد.
صحبت ما با سؤالات هنرجويان کوچک که سعي مي کردند گفته هاي استاد را دقيقاً روي گل پياده کنند پي در پي قطع مي شد اما همين موضوع فضايي شيرين به گفتگو مي داد. مي گفت برخي از اين کودکان به توصيه پزشک اينجا آمده اند چون کار با گل عضلات مچ و پنجه شان را تقويت ميکند. او حدس مي زد آموزش هنر محيطي به کودکان در کرمانشاه با آموزشگاهي که خودش در آن فعال است آغاز شده باشد. پرويزي در خصوص نحوهي آشناييش با اين رشتهي هنري به استاد نادعليان اشاره کرد که يکي از بهترين هاي جهان در اين رشته است. او مي گفت: وقتي کار کردن روي نگهبانان چشمه را شروع کردم با هنر محيطي آشنا نبودم فقط احساس نياز مي کردم که بايد در طبيعت کار کنم تا اينکه يکي از اساتيدم استاد نادعليان را به من معرفي کرد. با او ارتباط گرفتم و طرح نگهبان چشمه را با او مطرح کردم.ايشان استقبال کرد و عکس ها را در سايتش که خيلي هم پربازديد است منتشر کرد. اين هنرمند کرمانشاهي در خصوص علت پيدايش هنر محيطي بيان کرد: در قرن بيستم هنرمندان متوجه شدند عدهي محدودي براي ديدن آثار هنري به گالري ها مي آيند، لذا به فکر افتادند که هنر را به دل طبيعت و مکان هايي که عموم مردم در آن حضور دارند ببرند. مانند اسکله حلزوني که اسميتسون در سال1970ساخت. از آن پس -چون بسياري از آثار هنر محيطي موقت هستند- عکاسي کردن که براي ثبت اين آثار بکار مي رود نقش مهمي در آن پيدا کرد. وي افزود: دليل ديگر بوجود آمدن هنر محيطي، به خطر افتادن محيط زيست بود. مثلاً ساخت نگهبان چشمه با گل در کنار چشمهي سراب قنبر و چشمه هاي ديگر که از افسانه هاي ما گرفته شده است به خاطر اين بود که بگوييم باغ ها و چشمهي سراب قنبر در حال نابودي است شايد که بتوانيم مردم را به اين موضوع حساس کنيم و از نابودي اين مکان جلوگيري کنيم. وي به خاطره اي از زمان سربازي اش اشاره کرد و گفت: پادگان ما فضاي خشک و گرفته اي داشت و نگهباني هاي ما واقعي نبود و حالت صوري داشت. به خاطر اين فضاي گرفته سربازها افسرده شده بودند. يک درخت انجير در حياط پادگان بود. من روي برگ هاي اين درخت يک جمله يا شعر مينوشتم و آن را در محلي که سربازها نگهباني مي دادند مي گذاشتم. آنها اينقدر براي يافتن اين برگ ها اشتياق پيدا کرده بودند که نگهباني دادن برايشان تحمل پذيرتر شده بود. اسم اين برگ ها را “برگ هاي سرگردان” گذاشتم. بعدها اين کار را در بيمارستان ها و برخي مکان هاي ديگر انجام دادم. از اينکه مي ديدم مردم اين برگ ها را اتفاقي پيدا مي کنند و با خواندن متن روي آن حالشان بهتر مي شود، حس خوبي داشتم. يکي از کارهايي که اين هنرمند به همراه شاگردانش انجام مي دهد، حضور در طبيعت و خلق آثار هنري با ابزاري از دل خود طبيعت و هديه دادن آن به طبيعت است. مثل ساختن گردنبند با گِل براي يک درخت. او به شاگردانش و آينده هنر محيطي در استان بسيار اميدواربود و در اين باره اعتقاد داشت روزي کرمانشاه قطب هنر محيطي کشور مي شود. پرويزي از عدم استقبال خانواده ها از کلاس هاي هنري گله کرد و بيان داشت: هنر به ما درس زندگي مي دهد. اما متأسفانه والدين قدر هنر را نمي دانند و اصرار دارند که فرزندانشان بيشتر وقتشان را در کلاس هاي درسي و رياضي سپري کنند، غافل از اينکه هنر روح را تلطيف مي کند و از آنها انسان هايي آرام، خوب و فهيم مي سازد.