اعتماد
بخش پاياني
احسان روشني
راه اعتماد ساده نيست. اول بايد از خودت شروع كني. خيلي سختي دارد. اما شيرينياش هم زياد است. براي داشتن خدا بايد از زندگي حيواني دست كشيد و روح را پالايش كرد. آنگاه زيباييها و شاديها كم كم پيدايشان ميشود. حضور خدا به نسبت رشدي كه داري احساس ميشود. خيلي چيزها ميبيني و حس ميكني. معجزه را ميبيني. خدا را ميبيني. زندگي ات رنگ ديگري ميگيرد. سبز سبز ميشود. اصلاً رنگين كمان ميشود. ديگر غير از خدا به هيچ چيز و هيچ كس نه نيازي داري و نه وابسته ميشوي. همه چيز به تو ميدهند. فقط كافي است لب تر كني. حالا ديگرانند كه به تو نياز دارند و نه تو به آنها. تو ديگر خدا را يافتهايي؛ خودت را شناخته ايي و ارزشت را فهميدهايي. ديگر حاضر نيستي خودت را به هيچ چيز؛ به شهوت يا به انسان بفروشي. قيمتت همنشيني با خدا است. همنشيني با معصومين است. با مولا است. اينها قيمت ندارند. خيلي ارزشمندند و تمام و كمال در تو نمود ميابند. در جسمت، در روحت و در زندگيات.
اگر انسان به اين اعتماد دست يابد، ميتواند به بي فكري برسد. خود را در حضور خداوند ببيند؛ به شادي و آرامش برسد. ديگر لازم نيست از مشكلات بنالد يا به دنبال راه چاره باشد و يا به آنها فكر كند. چون با تمام وجود به خالق خود كه بر همه چيز مستولي است و مهربان و بخشنده است اعتماد دارد. ديگر به چيزي جز خشنودي خدا فكر نميكند و در نهايت اين خشنودي دو طرفه ميشود و هميشه در وقت مناسب پاداش اعتمادش را ميگيرد. وعده هاي خدا دقيق و حساب شده اند. مشكلات؛ غمها و شاديها ؛ سختيها و خوشي ها ميآيند و ميروند. آنها براي همين فرستاده ميشوند تا ما را بسازند. اما انسان امروز نه تنها ساخته نميشوند كه شكنندهتر ميگردد. چون ديدگاهش غلط شده؛ رَوِشش اشتباه شده؛ ايمانش را ازدست داده؛ اجتماع مدرن كورَش كرده. به قول مولانا لذتها افسار خر نفسش را در دست گرفته اند و او آنقدر در اين مرتعِ لذتها ميچرد تا بالاخره معدهاش ميتركد و ميميرد. تمام بدبختي هاي انسان از همين بي ايماني است. انسانِ امروز خيلي ضعيف تر از قبل شده. ارزشش را از دست داده. چاپلوسي، تملق، دورويي، حسادت، ترس و از اين دست چيزهايي كه به واسطهي ضعف ايمان و سلطهي انسان بر انسان و نه خدا بر انسان به وجود آمدهاند حاصل همين دوري هستند. دوري از خدا و از سرچشمهي اصلي حياتمان. بنابراين تمام اين خصايصِ دون و اين رفتارهاي بد و ضد ارزشها و تيره روزيِ انسان امروز از ضعف است و ضعف حاصل بي ايماني است و بي ايماني محصول عدم اعتماد و اطمينان به خداوند است. مطمئن باشيد انسان، خداگونه قوي است. خداوند از همه لحاظ به او هيبت و قدرت مي دهد. ثروت مي دهد. خدا او را همه رقم قوي ميكند تا مأمور دستورات پروردگار در زمين باشد. انساني كه از خداوند قدرت ميگيرد غير از ذات حق ازهيچ چيز و هيچ كس نمي هراسد. با همه مهربان است. به دنبال عدالت مي گردد. مغرور نميشود. به خداوند اعتماد دارد و نه به هيچ كس ديگر. كسي كه به خداوند اعتماد دارد و پشتش به خالقش گرم باشد هرگز زمين نخواهد خورد. حضرت امير در كلام خود ارزشهاي منفي را چنين بيان مي فرمايد: “كسي كه به خاطر دنيا اندوهگين است بر قضاي الهي خشمگين است.كسي كه از بلايي كه به او رسيده شكوه كند، از پروردگارش شكايت كرده است. كسي كه در برابر ثروتمند به خاطر دارايي اش فروتني ورزد دو سوم دينش از دست رفته است.” خداوندا در حضورت احساس امنيت و آرامش مي كنيم.كلامت، قرآنت، به ما اطمينان ميبخشد. معصومينت موجب بركت و محبتند. از اينكه با همهي نافرماني ها ما را تنها نمي گذاري و چتر محبتت همواره برسر ما هست سپاسگزاريم. پروردگارا گناهانمان را ببخش و ما را در معرض آزمايشات سخت قرار نده. خدايا از هرگونه آلودگي و گناه به تو پناه ميبريم و خودمان را در دستان تو جاي ميدهيم.
“آمين يا رب العالمين”