تلاش کردم فقر سدي براي ورزش جوانان کرمانشاهي نشود
گفتگو با کاظم طاهري پيشکسوت صنف لوازم ورزشي:
تلاش کردم فقر سدي براي ورزش جوانان کرمانشاهي نشود
شهرمن- مينا قدسي
پيش کسوتها در هر شغل و صنفي هميشه از اجر و قرب بالايي برخوردارند. آقاي کاظم طاهري يکي از قديمي هاي بازار است که سالهاست به کار فروش لوازم ورزشي اشتغال دارد و کمتر ورزشکاري است که گذرش به مغازه ايشان نيفتاده باشد. مشتريان مغازهي طاهري خوش رويي و رعايت انصاف را کليد موفقيت و ماندگاري او مي دانند. آنچه که در ادامه مي خوانيد گفتگوي شهر من با اين بازاري قديمي و پيشکسوت است.
-از چه سالي شروع به فعاليت کرديد؟
در سال 1345 زماني که در کلاس ششم دبستان تحصيل مي کردم. در حاليکه چند سال قبل مادرم فوت کرده بود، پدرم را نيز از دست دادم. بعد از فوت پدر مجبور به تأمين هزينه هاي خودم و برادر کوچکترم بودم بنابراين در مغازه پدرم که يک کتابفروشي و لوازم تحريري کوچک در بازار اسلامي بود مشغول به کار شدم. بعد از 5 سال يک مغازه در کنار اين کتابفروشي خريدم و به دليل علاقه خودم آن را تبديل به لوازم ورزشي فروشي کردم. چند سال بعد هر دو مغازه را فروخته و لوازم ورزشي فروشي را به محل فعلي منتقل کردم و تا امروز بيش از چهل سال است که به اين شغل مشغول هستم.
-آيا از همان ابتدا سرمايه لازم براي شروع کار جديد را داشتيد؟
خير براي شروع کار، سرمايه چنداني نداشتم اما با کمک و پشتيباني و تشويق يکي از بازاريان مؤمن و متعهد آن زمان به نام مرحوم حاج ابراهيم زنديان کار راشروع کردم. ايشان سرمايه لازم را به من مي دادند و کم کم به صورت هفتگي آن را پس مي گرفتند. حاج آقا نه تنها به من بلکه به تعداد زيادي از بازاريان ديگر نيز به همين صورت کمک مي کردند. حتي وقتي براي خريد به تهران مي رفتند يا سياهه اقلام مورد نياز را از من گرفته و خودشان براي من خريد مي کردند يا من را به تهران مي بردند و با راه و چاه بازار آشنا مي کردند و بازاريان را نيز با من آشنا مي کردند. در واقع ايشان به گردن من حق پدري داشتند.
-در آغاز تأسيس فروشگاه لوازم ورزشي چند فروشگاه ديگر در کرمانشاه به اين کار مشغول بودند؟
در آن زمان فقط من و يک فروشگاه ديگر به نام «فرهنگ» متعلق به مرحوم «مرتضي بدرهي» در خيابان سعدي لوازم ورزشي مي فروختيم اما در حال حاضر 52 فروشگاه در کرمانشاه مشغول به کار هستند.
-چرا به سراغ لوازم ورزشي رفتيد آيا دليل خاصي داشت؟
به دليل علاقه شخصي اين شغل را انتخاب کردم. من بسيار به ورزش علاقه مندم. به خصوص به کوهنوردي اما متأسفانه به دليل مشکلات جسمي ديگر قادر به انجام آن نيستم.
-آيا از شغلي که انتخاب کرديد راضي هستيد؟
بله خدا را شکر بسيار راضي هستم زيرا به نوعي مشوق جوانان براي انجام ورزش بوده ام. اوايل که مغازه را افتتاح کرده بودم شناسنامه بچه ها را مي گرفتم و به آنها کفش، لباس و ساک ورزشي مي دادم و آنها هفتگي يا ماهانه پول آن را برمي گرداندند. در طول اين سال ها تمام توانم را به کار برده ام تا فقر سد و مانعي براي ورزش کردن جوانان نباشد حتي در آن زمان چند تيم ميني فوتبال تشکيل دادم که عکس هاي آن موجود است. خيلي خوشحالم از اينکه با مردم خوب رفتار کرده ام و سعي کرده ام گره گشا باشم.
-از ورزشکاران معروف استان چه کساني مشتري شما هستند؟
اکثر ورزشکاران مطرح در تمام رشته هاي ورزشي براي خريد به من مراجعه کرده اند از جمله آنها مي توانم به برادران محبي در رشته کشتي اشاره کنم. اما متأسفانه الان جوي وجود دارد که نمي توان مانند قبل کار کرد. مشترياني از ادارات مختلف دارم که براي خريد کردن توقعاتي دارند که به هيچ عنوان چه شرعي و چه اخلاقي قادر به انجام آن نيستم.
-کيفيت اجناس موجود در بازار نسبت به گذشته چه تغييري کرده است؟
متأسفانه کيفيت چه در جنس هاي خارجي و چه ايراني بسيار پايين است. من خودم به چين مسافرت کرده ام. در چين يک جنس با کيفيت و قيمت هاي متفاوتي عرضه مي شود اما اکثر تجار ايراني جنس هاي بي کيفيت را که قيمت ارزان تري دارند براي خريد انتخاب مي کنند. به همين دليل اجناس چيني که وارد بازار ايران مي شود بي کيفيت هستند.
-کيفيت پوشاک ورزشي ايراني چطور است؟ آيا قابل رقابت با اجناس خارجي هستند؟
اجناس ايراني خوب هستند اما به اين شرط که استاد کارها يا خودشان کار را انجام دهند يا کار را از دوزنده ها دقيق و درست تحويل بگيرند. متأسفانه استاد کارها دقت لازم را به عمل نمي آورند. گاهي جنسي به مغازه آورده مي شود که وقتي بسته بندي آن باز مي شود زير بغل آن دوخته نشده يا روي لباس اندازه متوسط اتيکت اندازه بزرگ زده شده يا برش و دوخت لباس اشکال دارد و لباس به اصطلاح به تن نمي نشيند. همه اين عوامل سبب مي شود که مشتري از جنس ايراني زده شود. اگر استاد کارها نظارت کامل داشته باشند و کارها را از دوزنده ها تحويل بگيرند همچين اتفاقاتي نمي افتد. گرچه هنوز هم مشترياني دارم که علاقه مند به خريد جنس ايراني هستند و رغبتي به خريد جنس خارجي نشان نمي دهند.
-سطح توقع مشتريان از گذشته تا به حال چقدر تغيير کرده است؟
سطح توقعات مخصوصاً در بچه ها بسيار بيشتر شده است. در گذشته پدر و مادرها براي بچه ها خريد مي کردند و چند سايز هم بزرگتر لباس را برمي داشتند اما الان تا لباس اندازه بچه نباشد و رنگ و مدل آن مطابق سليقه اش نباشد خريد نمي کند.
-به عنوان سخن آخر اگر خاطره جالبي به ياد داريد تعريف بفرماييد.
يکي از بهترين لحظاتي که در اين 40 سال داشته ام زماني است که آقا يا خانمي به من مراجعه مي کنند و مي گويند آقاي طاهري ما از شما خريد مي کرديم و الان هم بچه هايمان را براي خريد پيش شما آورده ايم يا وقتي که به اداره اي مي روم و يکي از مشتريانم را در آنجا مي بينم و ايشان در انجام کاري که دارم به من کمک مي کند. در اين مواقع بسيار خوشحال مي شوم و مي فهمم که کارم را به خوبي انجام داده ام. خاطره اي از سال هاي کتابفروشي دارم که گفتنش خالي از لطف نيست. از کلاس ششم دبستان که مجبور به انجام کار براي گذران زندگي شدم تا وقتي که ديپلم گرفتم به صورت شبانه درس مي خواندم. در آن زمان درسي در دبيرستان بود به نام رسم هندسي. من رسم هاي هندسي را بسيار خوب مي کشيدم. يکي از خدماتي که در کتابفروشي ارائه مي دادم کشيدن رسم براي بچه هاي دبيرستاني بود و اين کار را آنقدر خوب و سريع انجام مي دادم که گاهي بچه ها از سر جلسه امتحان فرار کرده و براي کشيدن رسم پيش من مي آمدند. چند وقت پيش در يکي از ادارات با مشکلي مواجه شدم و با يکي از مشتري هايي که برايش رسم مي کشيدم برخورد کردم و ايشان مشکل من را به سرعت برطرف کرد.