خداحافظ رفيق، بي هربهانهاي
ايثار و گذشت در دوستي هاي امروز رنگ باخته اند
شهرمن-گروه جامعه
من که مي گفتم »ث« او تا ثريا مي رفت، به حرف اضافي براي درک کلامم نياز نداشت، تاريخچة زندگي يکديگر را از بر بوديم. با هم کودکي را پشت سر نهاديم و قد کشيديم، خواسته هامان يک جور بود و آرزوهايمان هم. رفاقتمان از آن دست رفاقت هاي »سيد« و »قدرت« فيلم گوزن ها بود، و اين يعني جان دادن براي سلامتي دوست. روزي که بي بهانه خداحافظ را گفت، باورم شد اين حرفها فقط دستماية خوبي براي فيلم سازهاست. از اين بي بهانهها زياد داشتيم. بي بهانه قدم زدن، هديه دادن، شلغم و لبويي توي سرماي زمستان کنار ميدان فردوسي خوردن و گپ هاي روشنفکرانه زدن و گاهي بي بهانه خنديدن،گريستن و سکوتي کشدار بي پرسش و جوابي. اما اين بي بهانه رفتن آخر تلخ و غم انگيز بود.
شايدگزاف نباشد اگر بگوييم همة ما در طول زندگي، دوستاني داشتهايم که امروز به دلايل مختلف و برحسب شرايط در کنار ما نيستند. بارها در اين رابطهها قهر و آشتي را تجربه کرده و براي حفظ دوستانمان تلاش کرده ايم و شايد هم يک طرفه به قاضي رفته باشيم و ارتباطي را عجولانه پايان داده باشيم. اما اين روزها حتي در شهرما که مردمانش به عاطفه، مرام پهلواني و جوانمردي شهرهاند، قطع ارتباط ميان دوستان قديمي و چندين ساله را بدون دليل مشخص و خاصي شاهد هستيم و مي بينيم دوستيهاي تازه شکل گرفته نيز پايداري چنداني ندارند.
رنگ باختن فداکاري و گذشت در دوستي ها
دکترعليرضا قاسمي جامعه شناس، در مصاحبه با »شهرمن«، در خصوص بعد کلان دلايل کمرنگ شدن روابط ميان فردي مي گويد:»روابط در جوامع سنتي که امکان تحرک اجتماعي کم بود و مردم از يک طبقة خاص به طبقة بالاتر نمي رفتند، اشتراکات فرهنگي و طبقه اي باعث ادامه دار شدن روابط مي شد. ولي در جوامع صنعتي، روابط مبني بر فردگرايي، رقابت، پيشي گرفتن از ديگري، برتريِ منافع فردي است و جامعة ما نيز به عنوان جامعه اي در حال گذار، از اين امر مستثني نيست.«
وي مصالح مادي را اساس روابط جامعة امروز ميداند و معتقد است: »روابط عميق و پايدار در ميان افراد کمتر ديده مي شود و واژه هايي مانند ايثار و گذشت در دوستي ها رنگ باخته اند و عموماً در هنگام بروز اختلاف ميان دوستان، رويدادها بنا بر مصالح و منافع فردي مورد قضاوت قرار مي گيرد نه از خود گذشتگي براي دوست.«
زماني نه خيلي دور، وقتي ميان دو دوست اختلافي پيش مي آمد، اطرافيان براي آشتي دادن آن ها قدم پيش ميگذاشتند اما اکنون اين وساطتها کمتر اتفاق مي افتد. اين استاد دانشگاه در ادامه بيان ميکند:»در جامعة اکنون ما، بر خلاف گذشته، فرد به دليل قهر کردن با دوستش و قطع رابطه، از سوي ديگران مورد انتقاد و سرزنش قرار نمي گيرد. به همين دليل بار منفي چنين عکس العمل هايي کم شده است. مثلاً در اين جامعه به هم خوردن روابط دو برادر به خاطر ماديات يا فرستادن پدر و مادر به خانة سالمندان از سوي فرزندان، در نزد ديگران چندان عجيب به نظر نميرسد.«
کنار آمدن با اين دنياي ماشيني که حتي روابط بر اساس محاسبات مادي پي ريزي مي شود، براي برخي که هنوز دغدغة حفظ بسياري از مشخصات جوامع سنتي را دارند، کمي سخت است. اما به گفته عليرضا قاسمي، همين انسانها که به جنگ فردگرايي عصر جديد رفته اند، و در مقابل چيره شدن آن مقاومت مي کنند، باعث جرح و تعديل و بازگشتي به روابط مثبت گذشته خواهند شد اما در قالبي متعادل تر از جوامع پيشين.
وي در تحليل علت عمرکم دوستي هاي امروزي و برهم خوردن دوستيهاي قديمي، از بعد خرد جامعه شناسي مي گويد:» جا به جايي هاي طبقاتي، افزايش جمعيت، شهرنشيني و مهاجرت، که تغيير مداوم همسايهها، همکلاسي ها، همکاران و… را در پي دارد، »اعتماد« که پايه گذار دوستي ها در ايام گذشته بوده را از ميان برده است.«
قهر، زاده ناکامي ها
وقتي رابطه اي برهم مي خورد، چون عموم مردم به صحبت کردن و بيان واضح مشکلاتشان تمايلي ندارند، افراد کمي به علت دلخوري پيش آمده پي مي برند. يکي از دلايل مهم روانشناختي در برهم خوردن روابط و دور شدن انسان ها از يکديگر قهر کردن و سرباز زدن از مذاکره و گفتگو است.
روانشناسان معتقدند قهر کردن نشانة تنبيه ديگران است و از خشم و عصبانيت نشأت مي گيرد. آنان مي گويند قهر کردن، يک عادت نادرست است و يک رفتار تهديد کننده تلقي مي شود و انسان آگاه، نه تنها هيچگاه متوسل به آن نمي شود بلکه اختلاف و مشکلاتش را با صبر، شکيبايي و گفتگو حل مي کند.
آفت دوستي ها از نگاه اسلام
خيلي وقت ها دوستي هاي ما بدون داشتن معيار خاصي و بر حسب اتفاق و تقدير رقم خورده و سال ها پايدار مانده اند اما در واقع حفظ رفاقت ها آدابي دارد که تعاليم دين اسلام نيز به آن اشاره کرده است.
يکي از مهمترين مباحثي که سبب سرد شدن دوستي ها مي شود، نداشتن مهارت کافي براي مواجه شدن با اشتباهات طرف مقابل است. قهر کردن، تمسخر، سرسنگين شدن و عصبانيت از جمله واکنش هاي اشتباه در مقابل خطاي طرف مقابل است. بزرگواري، بخشش و چشم پوشي از خطاها به خوبي رفاقت هاي ديرينه و صميمي را که حاصل عمر دو طرف است نگه ميدارد. نکتة ديگر، که در بين جوانان رواج بيشتري دارد، آن است که در همان روزهاي ابتدايي رفاقت، دو طرف تمام اسرار زندگي خود را فاش کرده و تمام جزئيات زندگي خود را براي يکديگر بيان مي کنند و اين اشتباهي جبران ناپذير تلقي مي گردد.
بد زباني و کنار رفتن احترام و ادب گفتاري و رفتاري در ميان دوستان نيز سبب قطع شدن دوستي ها مي شود چرا که افراد هميشه دوست دارند با کساني معاشرت کنند که از ادب کافي خوردار باشند، تکبر و فخر فروشي بر ديگران هم عامل مهمي براي برهم خوردن دوستي ها محسوب مي شود. به جرأت مي توان گفت با يادگيري و تمرين گفتگو کردن مي توان بيشتر مشکلات و اختلافات را که قسمت عمدة آنها را سوء تفاهم ها تشکيل دادهاند از ميان برداشت و رفاقت هاي چندين ساله را که سرمايه اي عظيم در زندگي هر فرد است حفظ کرد.
امير مومنان علي عليه السلام، در نهج البلاغه مي فرمايد: »ناتوان ترين مردم کسي است که در دوستيابي ناتوان، و از او ناتوانتر کسي است که دوستاني را که بدست آورده و بر آنها دست يافته از دست بدهد.«