ماجراهاي من و حروف خَفَن
«بيقَلَط»!
ماجراهاي من و حروف خَفَن
شهرمن – “بي قلط نويس”
من با خيلي از واژه ها درگيري دارم. مثل اين “گذار” و”گزار” که انگار براي ما ايرانيها معزلي؟معذلي شده- ببخشيد معضلي شده – ، هربار که به نوشتن اين کلمه مي رسي جانت مي لرزد و بر سر دو راهي”»ذ«” و »”ز«” گرفتار مي شوي! سوادمان هم روبه هيچ يک از طرفين نمي کشد! “مي گزاريم”…. يا…. شايد” ميگذاريم”يا…..همان”مي گزاريم.” پامان به هر طرف که رفت برود! يکي نيست بگويد دنيا که به آخر نمي رسد. چه فرقي مي کند هردوتايشان “گز/ذاردن” است ديگر! يکبار که در” اداره ” گرفتار اين انتخاب شدم و اينترنت هم در دسترس نداشتم، سراغ؟ق؟ بايگاني نامه هاي اداري همکارانم رفتم و مثل آقاي دکتر…. – که 18سالي پي درس و کتاب بود و اين اواخر در خودگردان “ت/طلمذ” مي کرد! -، نامه ام را نوشتم. ولي انگار قسمت است هميشه، اين حروف ض/ز/ذايعم کنند. خلاصه رئيس دوباره نامه را برايم باز پس فرستاد و به جز امضاي پايين نامه با خط قرمز” قلط هايم” را تابلو کرده بود و املاي درست را زيرشان نوشته بود مثلاً “اقتظا” را به “اقتذا” تبديل کرده بود و غيره!
مدتي براي حفظ آبرو، در تلگرام و صفحات مجازي” »فينگيليش«” مي نوشتم. اما وقتي ديدم مثل من زياد است رويم باز شد و بدون استرس هرجور دلم خواست نوشتم تا اينکه مت/طلبي دربارهي ارزش زبان فارسي خواندم و متحول شدم و تصميم- تصميم را به خاطر کبري هيچوقت اشتباه ننوشتم – گرفتم، املايم را قوي کنم. از امروز مي خواهم شروع کنم و روي اين “گذار و گزار” را که هميشه عرق خجالت بر پيشانيم گz اشته کم کنم!
از اين دو کلمه يک نقاشي کشيدم و مي خواهم بر روي ديوار محل کارم، اتاقم و صفحه گوشيم “نص/سبش” کنم. از مديرهنري نشريه خواهش کردم اجازه دهد اين نقاشي را کنار مط/تلبم چاپ کنند! يادتان باشد هميشه “بي قلط” بنويسيد!