يادداشتي بر فيلم “سهميمون”
هفته نامه شهرمن / شماره 52 / 10 مهر 1397
يادداشتي بر فيلم “سهميمون”
هوشنگ حسيني
نويسنده و کارگردان:
نوري بيلگه جيلان
محصول : ترکيه، 2008
مدت زمان: 109 دقيقه
ژانر : درام
جايزه: برنده جايزه بهترين کارگرداني کن 2008
آنچه در اين فيلم بيشتر جلب توجه مي کند، وجه تسميه فيلم و نام هايي ست که کاربردي نمادين پيدا مي کنند. نام فيلم که اشاره ايست به سه ميمون خردمند در فرهنگ ژاپني به نام هاي شرنبين، شرنشنو و شر نگو و اسامي کاراکتر ها ايوب، اسماعيل و هاجر و در کنار اينها ثروت که به گونه اي ما را به داستان حضرت ايوب و اسماعيل دلالت مي کنند.
حال چه مي شود اگر اين سه ميمون (ايوب، هاجر و اسماعيل) را در دستگاه و الگوي لاکان يعني سه ساحت خيال، نماد و واقع مورد تحليل قرار دهيم؟ در غياب پدر که طي توافقي با رييس خود يعني ثروت به جاي او دوران محکوميت را سپري ميکند؛ زن (هاجر) در چنبره نياز هاي سرکوب شده غريزي خود گرفتار مي شود و تن به ناهنجاري مي دهد و قانون را ناشنيده و به صورت طبيعي گرفتار لذت هاي رابطه نامشروعش با ثروت مي شود.
پسر که شاهد اين رابطه بوده براي حفظ بقاي خانواده، پس از کلنجارهاي فراوان سعي مي کند ماجرا را ناديده بگيرد و پدر که متوجه همه چيز شده براي حفظ بقاي خانواده سعي مي کند ابتدا در مقابل تمام مسائل سکوت کند و از فاجعه هيچ نگويد …حال مادر را مي توان به عنوان منبع لذت با حيث خيال که لاکان آن را مرحله پيشا زباني مي نامد مقايسه کرد. در اين مرحله هيچ تعريفي از چيزها و قانون وجود ندارد و هر چه هست لذت است؛ مادر در اين مرحله سير مي کند.
پسر که در مرحله اي بين نهاد و سوپر اگو و مرحله گذار از طبيعت به فرهنگ و اخلاق و هنجار ها است، خود را تابع قوانين پدر مي داند و از عمل مادر به خشم مي آيد قابل مقايسه با حيث نمادين است که لاکان آن را تحت سيطره زبان مي داند، مرحله اي که زبان و نمادهايش در فرهنگ و قانون جايگزين چيزها مي شود. اينجا نيز پسر چشم مي پوشد و براي حفظ هنجاري به نام خانواده فاجعه را نمي بيند.
پدر به عنوان مانعي فرهنگي براي استمرار ميل مادر و در عين حال ميل ذاتي پدر به عنوان سوژه به قانون شکني که حالتي از تحميل زباني به سوژه و رابطه اش با ناظري به نام سوپر اگو است همان حيث واقع لاکاني را که ناممکن بودن واقع است را گفتن است. بررسي اين سه ساحت در فيلم سه ميمون مبين اين ديدگاه است که رابطه زن با ايوب رابطه اي بدون تمايل است و به قول نيچه نقش زن دروغين را بازي مي کند و رابطهاش با ثروت به عنوان فالوس، رابطه اي حقيقي است و امر سکشواليته شکل ميگيرد…شايد بتوان چنين استنباط کرد که، روابط انسان در جوامع سرمايه داري تحت سيطره قدرت اقتصاديست و راه گريزي به خروج از اين سيستم و اين رابطه نيست.