يا مولا ! تنهايمان مگذار
بخش اول
احسان روشني
ديده من جز به ديدار علي بيند ؛ نبيند يا زبانم جز به گفتار علي گويد ؛ نگويد
دست من جز بر كتاب مدح او گيرد؛ نگيرد پاي من جز در طريق او راه پويد؛ نپويد
آرزوي ديدار علي يعني ديدار حق. يعني ايمان. يعني داشتن همه چيز. يعني برآورده شدن هر آنچه ميخواهي؛ چه در اين دنيا و چه در دنياي باقي. همه چيز حول محور يار است. همه چيز ايمان است. همه چيز اوست. اول و آخر هر چيز عشق به اوست. يا مولا دستمان را بگير و تنهايمان مگذار و به ما صبري عظيم عنايت بفرما. صبر بر آن چيزي كه خودت فرمودي: “صبر دو نوع است؛ صبر بر آنچه خوش نداري ( شكيبايي بر طاعت ) و صبر بر آنچه دوست داري (صبر از گناه)”. حكمت ها 55 صفحه 765
مولا جان! همتمان ده. سخت است ميدانم. صبر درد دارد، ميسوزاند، ميكشد، زخم ميزند؛ اما ايمان دارم كه پاياني خوش دارد. مولا كلامت حق است. عشق است. ايمان است. كلامت اطمينان است. از بالاست. معجزه است. پس همتمان ده انجام دهيم آنچه مي فرمايي.
در اين دنيا دوست داشتنيها زياد است. اساساً دوست داشتنيهاي بشر تمامي ندارد. از زن و فرزند و پول و مقام گرفته تا خوشي هاي متعدد و هر آنچه كه در اين دنيا گسترده شده است. يا مولا چرا حريص شده ايم بر همه چيز؟ چرا حريص شدهايم به گناه؟ چرا حريص شده ايم به منفعت ها و لذت هاي ظاهري؟ چرا اين همه ظاهربين و سطحي شده ايم؟ امروز پشت ويترينها پر شده از انواع كتابهاي روانشناسي و مثبت انديشي و انواع كتابهاي خارجي نوشته فلان نويسندهي خارجي و هزار دست از اين قبيل. اينها مقدس شده اند. همه ميخريم و ميخوانيم و پُزش را ميدهيم. كلي هم با ژست روشنفكري تفسيرش ميكنيم و باد به غبغب مياندازيم كه ما اهل درس و كتابيم. اما آخر كار در واقعيت همين به ظاهر روشنفكري و تجدد ما را به قهقرا كشانده. طلاق، اعتياد، فساد اخلاقي و گناه؛ دراينها گم شده ايم. چقدر راحت برايمان عادي شده و بخشي از ما شده اند.
اما امروز قرآن محمد غريب افتاده است. امروز كلامت، يا مولا، غريب افتاده است. در خانه هايمان همه را داريم و به دقت نگاه ميداريم؛ اما در بسته. فقط به رسم عادت در گوشهي كتابخانههايمان مانده اند. فكر نكن فقط كوفيان تو را تنها گذاشتند. نه… امروز خودت هم ميداني و ميبيني ما هم به عنوان انسانِ امروز تو را به گونهاي ديگر تنها گذاشتهايم. آن زمان سخنت را ميشنيدند و گوش نميكردند؛ اما امروز حتي كلامت را هم نميخوانيم. واي بر ما! واي بر ما! يا مولا تو ما را تنها مگذار. تو بر ما مددي فرما. اي كاش بر طاعتت حريص ميشديم. يا مولا شرمندهايم، خجالت ميكشيم از اين بي صبري. از اين كم طاقتي. از اين از خود گم شدن. يامولا ! يامولا ! رهايمان نكن.