منوی دسته بندی
پایگاه‌اطلاع‌رسانی

جاي ‌تنديس‌هايي ‌با لباس ‌محلي ‌در شهر خاليست

Mr Khavarzadeh

گزارشي از ناصر خاورزاده مجسمه ساز کرمانشاهي

بنفشه رضايي

بزرگترين آرزويش داشتن کارگاهي مجهز براي پرورش جوانان هنرمند و مستعد کرمانشاه است. امکاناتي که خود هميشه از داشتنش محروم بوده و همواره اين کمبود مشکلات زيادي را برايش رقم زده است. با اين وجود عشقش به وطن خود محرکي قوي بوده تا استاد تنديس ساز شهرمان با کمترين امکانات در سخت ترين شرايط زيباترين مجسمه هاي اين ديار را خلق کند. اواخر بهمن ماه به همراه چند نفر از اعضاي تحريريه «»شهرمن»، در غروبي سرد و يخ‌زده مهمان خانه گرم اين هنرمند شديم. کنار وي و مادر مهربانش که بيماري زمينگيرش کرده بود، چند ساعتي گپ زديم و با ورق زدن آلبوم هاي قديمي عکس، بسياري از خاطرات استاد را برايش زنده کرديم. وي که بيشتر از ما حواسش جمع مادرش بود، از راه دور دائم قربان صدقه اش مي رفت و مهر و عاطفه روح بزرگش را به مادر تقديم مي‌کرد:« بي‌بي همه زندگي و نور خانه من است.»

ناصر خاورزاده که متولد 1345 در محله چناني کرمانشاه و از يک خانواده پرجمعيت مي باشد، از همان ابتداي کودکي با از دست دادن پدر، روي تلخ روزگار را مي بيند و شانه هايش مسئوليت سنگين مرد خانه شدن را مي‌پذيرد و تن به کار مي دهد. اما اين تلخي باعث نمي شود از شيريني نقش آفريني دستان هنرمند برادرش، جمشيد، غافل شود و دل به هنر نسپارد. او که تشنه آموختن شده در سال 1370 براي شرکت در کلاس‌هاي طراحي «استاد هادي ضياءالديني»، هفته اي دوبار راهي سنندج مي شود. خودش در اين باره مي گويد: »در اين دوران از استادم خيلي چيزها فراتر از هنر طراحي و مجسمه سازي آموختم. او علاوه بر فنون کار، با منشش اخلاق و رفتار نيک و شايسته را به شاگردانش آموزش مي داد«. وي در اين دوران همزمان با فراگيري هنر به ورزش کاراته هم مي‌پردازد و مقام هايي نيز در مسابقات کسب مي کند. تکه اي روزنامه در آلبوم عکسش نشان مي دهد به عنوان ورزشکار با اخلاق، سال‌ها پيش کاپ اخلاق را در مسابقات انتخابي تيم استان دريافت کرده است. خودش هنوز به اين واقعه خوشايند افتخار مي کند.

ساخت مجسمه ميدان آزادگان زير برف و بوران

816207792_98231

خاورزاده در سال 1374 به عنوان اولين کار، با دوست و همکارش مسعود رنگرزان، پيشنهاد ساخت مجسمه اي را با دستمزد سه ميليون تومان، از طرف شهردار براي نصب در يکي از ميادين ورودي شهر مي پذيرد. اين تنديس را همه در ميدان آزادگان ديده ايم، اما بي خبربوديم دو هنرمند براي ساخت تنديس اين مرد آزاده که با سرافرازي سينه ستبر کرده و در کنار اسبي زيبا سربلند ايستاده است، يک سال زحمت کشيده اند و تا آخرين روزهاي پاياني ساخت اين مجسمه 36 تني که هفت متر نيز ارتفاع دارد، با چه مشکلات فراواني دست و پنجه نرم کرده اند.« چون کارگاه نداشتيم، در حياط آموزشگاهي واقع در چهار راه هلال احمر، کار را شروع کرديم. در تابستان زير آفتاب پوست مي انداختيم و در زمستان زير برف و باران در حين کار از سرما مي لرزيديم. صبح ها که سر کار مي آمديم چون مجسمه يخ زده بود يکي دو ساعت يخ مي تراشيديم و گاهي که برف مي‌باريد، وقتي گچ اضافه مي کرديم فرق ميان اين دو سپيدي معلوم نبود. به مزاح به همکارم مي گفتم اين مجسمه در بهار آب مي شود!». وي ازمرحله بتن ريزي تنديس آزادگان به عنوان سخت‌ترين قسمت ساخت اين مجسمه ياد مي کند و با نشان دادن عکسي از زمان شروع نصب مجسمه بيان مي کند:« 400 تکه بايد سرجاي خودش قرار مي گرفت و به هم وصل مي شد. نيمه هاي کار مهندسين مشاور به ما گفتند اين مجسمه دوام نمي آورد و تخريب مي شود. شب ها تا صبح کابوس مي ديدم مجسمه در حال فروريختن است. چنان اضطرابي داشتم که در بدترين شرايط زندگي ام آن را تجربه نکرده بودم. خوشبختانه با وجود تمام اين سختي ها، اين مجسمه نه آب شد و نه فرو ريخت، بلکه با تشريفات در موعد مقرر پرده برداري شد و در مراسم افتتاح با يک لوح تقدير و يک دست لباس گرم کن از ما تقدير شد!!! اکنون نيز با گذشت بيست سال پابرجاست و به يکي از نمادهاي کرمانشاه تبديل شده است.»

از تهديد تا تخريب مجسمه فردسي و رازي

استاد مجسمه ساز شهرمان در سال 76 به ساخت مجسمه کوهنورد اقدام مي کند و پس از آن مجسمه رازي را به دليل نداشتن کارگاهي مسقف و ايمن در حياط يکي از خانه هاي متروکه پل چوبي مي سازد و ماجراي ساخت همين مجسمه يکي از بدترين خاطرات زندگي اش را رقم مي زند: «يک روز صبح وقتي براي تکميل مجسمه رازي سر کار رفتم با قطعات متلاشي شده آن روبه رو شدم. متأسفانه در آن زمان افرادي در شهر کرمانشاه با ساخت ونصب مجسمه مخالف بودند و اين‌گونه با شکستن تنديس رازي اعتراضشان را اعلام کرده بودند. پس از اين ماجرا تا يک ماه افسرده شدم و توان انجام هيچ کاري را نداشتم».

بخشي از مجسمه فردوسي نيز که در محيط باز پارک لاله ساخته شده است، سرنوشت مشابهي پيدا مي کند. اين هنرمند با گره اي در ابرو و کشيدن آهي از ته دل، در  باره اين ماجرا نقل مي کند:«بارها هنگام ساخت مجسمه فردوسي تهديد شدم تا اين‌که روزي با مخالفين گفتگو کردم و به خيال خودم آن‌ها را قانع کردم. روز قالب ريزي قطعات مجسمه را در حياط پايگاه آتش نشاني خيابان سراب گذاشتيم وقتي تا سينه مجسمه کار را انجام داديم، براي آوردن قطعات بالايي به محل رفتيم ولي متأسفانه متوجه شديم سر و گردن مجسمه فردوسي را خراب کرده اند. من که به هيچ عنوان تصميم نداشتم کار را متوقف کنم بدون قالب سر و گردن فردوسي را با هزار زحمت ساختم و با وجود ضعف هايي که پيدا کرد، بلاخره ساخت مجسمه را تمام کردم.»

تنديس هاي بي امضاء

814711156_158420se

مجسمه هاي خيابان شورا، استاد بهزاد کرمانشاهي، ميرزا رضا کلهر، آيت ا… نجومي، مجسمه زيباي پدر و پسر که در پارک گل‌ها نصب شده، از جمله آثار استاد ناصر خاورزاده مي باشد ولي متأسفانه، امضاء و نام اين هنرمند در کنار هيچ يک از آثارش حک نشده است. «زياد اهل شلوغ کاري نيستم، کمي هم کمرو هستم احساس مي‌کنم نوشتن نامم کار درستي نيست شايد بهتر بود شهرداري اين کار را انجام مي داد. يک بار هم که به اصرار دوستان روي پلاک برنجي کنار مجسمه کوهنورد امضاء زدم بعد از مدتي اين پلاک ناپديد شد!»

وي فروتنانه در نقد آثارش مي‌گويد:« من اولين منتقد کارهاي خودم هستم. چون هميشه طراحي انجام مي دهم و کار مي کنم ضعف هاي آثار گذشته را درک مي کنم. برخي کارهايم را دوست دارم ولي بايد اعتراف کنم وقتي از کنار برخي مجسمه هايم مي‌گذرم از اين‌که سازنده شان من هستم خجل مي‌شوم.»

آشفتگي از ظاهر شهر مي بارد

اين نقاش و طراح زبردست به ساخت تنديس هايي با لباس محلي علاقه‌مند است اما هيچگاه براي انجامش مجالي فراهم نشده است. «برادران ضياءالديني که در ايران و جهان صاحب مکتب شده اند ،درکردستان مجسمه هاي زيبايي از زنان کرد با لباس کردي ساخته اند و در شهر نصب کرده اند، ولي باور کنيد در کرمانشاه ساخت مجسمه اي با لباس خارجي راحت تر پذيرفته مي شود! به اعتقاد من هنرمندان بايد قبل از هر چيز فرهنگ شهر و ديارشان را به تصوير بکشند.» ناصر خاور زاده ايجاد شورايي تخصصي براي تصميم گيري در خصوص زيباسازي شهر را ضروري مي داند. شورايي که در آن هنرمندان گرد هم بيايند و هر طرحي را، حتي ساده ترين رنگ آميزي ها را قبل از اجرا بررسي کنند. اين هنرمند از وضعيت ظاهري شهر کرمانشاه راضي نيست و به عروسک ها وآدمک هايي که در ايام نوروز در ميادين نصب مي شوند انتقاد دارد:« اين تزيينات اگر موقتي باشند ايرادي ندارد اما بيشتر مواقع تا سال بعد هم جابه جا نمي شوند و باعث مي گردند که سليقه مردم افت کند و به کارهاي سبک عادت کنند.»

باغ مشاهير همت خيرين را مي خواهد

815935983_96005

هنرمند پيکر تراش شهرمان، به جز داشتن کارگاه، رؤياي ارزشمند ديگري نيز دارد که اميدواريم روزي رنگ واقعيت بگيرد:«آرزويم اين است که براي شهرم کاري ماندگار انجام دهم. دوست دارم بتوانم مجسمه تمام مفاخر کرمانشاه را بسازم و در باغي زيبا همه را نصب کنم. البته ساختن مجسمه‌ها را شروع کرده ام اما  مکاني براي نصبشان در اختيارم نيست. بارها اين پيشنهاد را در سازمان ها و نهادهاي مختلف مطرح کرده ام اما هنوز هيچ حمايتي از اين طرح صورت نگرفته است. اميدوارم لااقل خيرين کرمانشاهي براي ايجاد باغ مشاهير قدمي بردارند»

در پايان اين گفت و گو استاد خاورزاده از رضا نامور، رضا سلطاني مقدم، آرام قبادي، محمدرضا کارگر، عفت جليل نژاد، سوسن عزيزي، ميلاد گيوه‌چي و عابدين حيراني به عنوان مجسمه سازان جواني نام مي برد که با حمايت مسئولين مي توانند آينده روشني را براي هنر مجسمه سازي در کرمانشاه فراهم کنند.

به استاد که در مرتب کردن آلبوم عکس هايش کمك مي کنيم، يکي از همکاران لبخند زنان به عکس مراسم افتتاحيه مجسمه ميدان آزادگان اشاره مي کند و مي گويد:« راست مي گويند هنر مردني نيست! همه افراد حاضر در اين عکس يا پير شده اند يا رفته اند تنها مجسمه مرد و اسب بي هيچ تغييري همچنان ايستاده است! »