وضعیت هنر نقاشی در کرمانشاه آشفته است
گفتگو با هنرمند نقاش كرمانشاهي
وضعيت هنر نقاشي در کرمانشاه آشفته است
اميد صفري
«غلامرضا حاج» متولد سال 1341 در شهر کرمانشاه، سال هاست که در کارگاه کوچکش واقع در خيابان دبيراعظم، در کنار نقاشي و قاب سازي، به آموزش نقاشي به هنرجويان پرداخته و در توسعهي اين هنر در شهر کرمانشاه نقش مؤثري داشته است. در مورد او از شاگردانش که ميپرسي علاوه بر تبحر در نقاشي، همه به منش و رفتار خوب اين هنرمند اشاره ميکنند. در يک روز سرد برفي به کارگاهش رفتيم و يک ساعتي پاي صحبتهايش نشستيم و از ديدن تابلوهايش لذت برديم. ماحصل اين گفتگو در پي مي آيد.
-چه چيزي باعث شد که به نقاشي علاقهمند شويد؟
هيچ وقت دقيقاً متوجه اين نشدم که چطور به نقاشي علاقه مند شدم! شايد بيکاري باعث ايجاد علاقه شد که بروم و در کنجي خودم را سرگرم کنم و يا شايد هم فضاي خانواده باعث ايجاد اين علاقه شد زيرا پدرم کارهاي فني و مادرم کارهاي هنري انجام ميدادند اما حرفه اي نبودند و طوري هم نبود که خط و مسيري داشته باشند يا متفاوت تر از عوام مردم باشند، ناگفته نماند خودم هم توانايي ام را در اين باره احساس کرده بودم و همين امر باعث شد که قدم به قدم به سمت نقاشي کشيده شوم.
-آيا در اين مسير کسي مشوق شما بود؟
بله، اولين باري که مورد تشويق قرار گرفتم در زمان کودکيم بود. من در مغازه پدرم بودم و پشت فاکتوري که پدرم نوشته بود، تصويري از يک کارگر در حال پتک زدن به يک سندان کشيدم و پشت سر اين کارگر چرخ دنده هايي را طراحي کردم. مدتي گذشت؛ يک روز که داخل مغازه در حال بازي کردن با کاغذها بودم متوجه شدم پدرم نقاشي مرا براي خودش نگه داشته است اين لطف پدر اولين دلگرمي و تشويق براي من بود.
-از همان کودکي آموزش نقاشي را شروع کرديد؟
من هيچ آموزشي نديدم و تنها به واسطهي، استعداد دروني خودم عزم مرا بيشتر جزم مي کرد تا نقاشي را ادامه بدهم. مثلاً وقتي مي ديدم کارم مورد توجه است احساس ميکردم که توانش را دارم. در دوران دبستان و راهنمايي به مرور زمان متوجه شدم در کلاس هاي هنر موفق تر و تواناتر از ديگر دانش آموزان هستم، حتي گاهي براي بقيه بچه ها نقاشي مي کشيدم.
-نقاشي حرفه اي را از چه زماني شروع کرديد؟
سال دوم راهنمايي بودم که لوازم نقاشي رنگ روغن را تهيه کردم و آرام آرام وارد اين نوع نقاشي شدم، کسي هم نبود که مرا راهنمايي کند و عمدتاً با آزمايش و خطا اين مسير را طي کردم. سال اول دبيرستان بودم که در يک کلوپ هنري متوجه شدم کاري که من انجام مي دهم يک سبک و شيوه است که مورد توجه بيشتر مردم است.
-شما قبل از آن که که متوجه شويد طبق سبک خاصي نقاشي مي کشيد، با سبک هاي مختلف نقاشي آشنايي داشتيد؟
خير، من حتي اطلاع نداشتم در نقاشي کشيدن مداد رنگ، آبرنگ و رنگ روغن چه تفاوتي باهم دارند. دليلي هم که نقاشي رنگ روغن را شروع کردم اين بود که براي اولين بار در يکي از کتاب فروشي هاي شهر، لوازم رنگ روغن را ديدم و متوجه شدم که نقاشي واقعي يعني نقاشي روي بوم و من از همانجا کارم را شروع کردم.
– هزينهي تهيهي بوم و رنگ زياد است، در آن زمان براي خريد اين ابزارمشکلي نداشتيد؟
بله تهيه کردن ابزار نقاشي سخت بود، من پول تو جيبي هايم را جمع مي کردم و براي تهيه وسايل نقاشي يک ماه صبر مي کردم که پولهايم کفاف تهيه ابزار آلات نقاشي رنگ روغن را بدهد.
-با اساتيد نقاشي در ارتباط بوديد؟
بعد از مدتي فعاليت انفرادي، با اساتيد به نامي چون آقايان ملکشاهي،هندسي و تابعي آشنا شدم. اين افراد از اساتيدي هستند که نامشان تنها به استان کرمانشاه ختم نميشود و در ايران زمين شهرت دارند؛ من شيفته کارهاي اين عزيزان بودم و بارها به کارگاهشان مي رفتم و نقاشي هايشان را نگاه مي کردم و اين باعث مي شد شوق من براي نقاشي کشيدن بيشتر شود.
-کساني که براي آموزش، به شما مراجعه ميکنند، از چه رده سني و طبقه اي هستند؟
از همه رده هاي سني و طبقه هاي مختلف جامعه مي آيند اما گرايش طبقه متوسط مردم به نقاشي بيشتر است.
-مردم کرمانشاه بيشتر به چه نوع سبک نقاشي گرايش دارند؟
مردم سبک رئاليسم را بيشتر مي پسندند.
-اگر فردي مستعد و علاقه مند به نقاشي نزدتان بيايد ولي ازنظر مالي کم بضاعت باشد، حاضر هستيد به صورت مجاني به او آموزش دهيد؟
حتماً اين کار را خواهم کرد همانطور که اساتيد گذشته اين کار را انجام داده اند و ما اين کارها و روش هاي نيک را ادامه ميدهيم.
-اوضاع و احوال هنرمندان نقاش در کرمانشاه خوب است؟ آيا تشکلات صنفي خاصي در شهر وجود دارد؟
متأسفانه اوضاع هنرنقاشي در کرمانشاه بسيار آشفته است و برنامه ريزي مشخصي در اين حوزه انجام نمي گيرد. انجمن و صنف مشخصي هم وجود ندارد که به وسيله آن برنامه ريزي هاي درستي جهت پيش برد کار هنرمندان انجام شود؛ ناگفته نماند سالها پيش انجمن نقاشان وجود داشت اما بعيد ميدانم که در حال حاضر وجود داشته باشد.
– چه دليلي دارد که يک نقاش با توجه به حرفه اي بودنش شهرت و آوازه اش بيشتر از مرزهاي استان وسعت ندارد؟
دلايل زيادي دارد اما دليل اصلي آن، کم کاري خود هنرمند است، در هنر يک بحث کلي و عمده وجود دارد با اين مضمون که يک هنرمند بايد بسيار پرکار و فعال باشد، فعال بودن به اين معناست که دائماً نقاشي بکشد و مجموعه اي از کارهايش را آماده کند جهت نمايش براي عموم مردم و با اين کار هنرش را به عوام بشناساند همين امر باعث پر آوازه شدن نقاش خواهد شد. دليل ديگر عدم پيشرفت نقاشان کرمانشاه عدم حمايت از جانب مسئولين مي باشد.جلوي چشم نبودن و قرار گرفتن نمايشگاه ها و گالري ها در خيابان ها و محله هاي کم رفت و آمد، باعث مي شود اکثر مردم از اين نمايشگاه ها ديدن نکنند و اين يک ضعف بزرگ است، نمايشگاهها بايد در مسير گذر مردم باشند که حتي کساني هم که تمايلي به هنر ندارند، با ديدن هنرنمايي هنرمندان،ترغيب شوند و از آثار آن ها ديدن کنند.
-رسالت يک هنرمند و استاد نقاشي نسبت به شهري که در آن زندگي مي کند چيست؟
در اين رابطه اولويت با فرهنگ همان شهر است. هنرمند بايد انعکاسي از زندگي و فرهنگ مردم شهرش را در کارهايش به بقيه اقوام بشناساند و حتي با گسترده کردن کار و افکارش فرهنگ کشورش را به ملل ديگر معرفي کند.
-مهمترين مشکل هنرمندان نقاش کرمانشاهي را از ديد خودتان بيان کنيد.
بزرگترين مشکل همان مشکل اقتصادي است و اين مقوله تنها به نقاشان ختم نميشود بلکه تمامي هنرمندان از اين مشکل رنج مي بزند.
-آيا اين مشکل باعث کاهش انگيزه در هنرمندان مي شود؟
البته که مي شود،هر کسي تواني دارد بعضاً کساني هستند که تا حدودي اين مشکل را تحمل مي کنند و بعد از چند سال هنر را رها کرده و کارهاي بازاري را دنبال مي کنند. کساني هم که فشار اقتصادي و شرايط سخت را تحمل مي کنند اما هنر را رها نمي کنند مانند پروانه گرد شمع خواهند سوخت.
-اوج کمال نقاشي کجاست؟
تعاريف مختلفي در اين رابطه وجود دارد؛ شخصي چون پيکاسو نقطه اوج نقاشي را اينگونه توصيف مي کند: »اوج نقاشي زماني است که شما بتوانيد مثل يک کودک نقاشي بکشيد و هيچ چيزي بر شما تأثير نگذارد.«
تعريف ديگري هست با اين مضمون که:»آنچه که حس و درک مي کنيد را در قالب نقاشي پياده کنيد و به مردم منتقل نماييد.« من تعريف دوم را بيشتر مي پسندم و اميدوارم آنچه را که درک و حس مي کنم به مردم منتقل کنم.