منوی دسته بندی
پایگاه‌اطلاع‌رسانی

به من ثابت شد کرمانشاه گهواره تمدن است

photo-shahreman-No 12-1

استاد شهرداد روحاني در گفتگوي اختصاصي با شهرمن:

به من ثابت شد کرمانشاه گهواره تمدن است

 

وحيد نظري كرمانشاهي

پيش درآمد

پس از آنكه موسيقي علمي توسط مستشاران فرانسوي چون لومر در سال 1248 در دارالفنون و پس از آن وزيري در سال 1307و مين باشيان و پرويز محمود و غيره به ايران رسيد، فضاي يكدست و يكنواخت موسيقي را كه از قاجار رسيده بود را آشفته كرد. تاسيس اولين هنرستان ها و دانشكده هاي موسيقي و اولين نسل تحصيلكرده موسيقي آشنا به فرهنگ موسيقي غرب و ورود اولين پيانيست ها و ويولونيست ها به عرصه موسيقي كشور پايه هاي اولين نسل موسيقي دان هاي كلاسيك غربي را در ايران تشكيل مي داد. از آن زمان تاكنون تفاوت زاويه موسيقايي گروه آهنگ سازان كلاسيك(غرب) و نوازندگان موسيقي ايراني رفته رفته باهم بيشترشده و دو مسير كاملا جداگانه رارقم زده است يعني اينكه آهنگ سازان موسيقي كلاسيك غرب به جاي آنكه داشته هايشان را در خدمت موسيقي هاي بومي و ملي اين ديار بگمارند تمام پتانسيل خود را به موسيقي هايي كه تم اوليه آن ها را همان رپرتوارهاي موسيقي غرب تشكيل مي داد گماردند جالب اينكه اكثر آهنگ سازان غرب بيشتر جملات موومانهايشان را بر اساس ادبيات و ملودي هاي فولك منطقه خويش مي نويسند. البته موارد نادري چون احمد پژمان و علي رهبري و غيره بودند كه توان خود و شاگردان را در اين آشتي و هارمونيزه كردن ملودي هاي ايراني به كار گرفتند، نمونه هايي چون قطعه خون ايراني روي سل 1969 از اين دسته است .موسيقي كلاسيك غرب به مانند دريايي با عظمت ويژه خويش هميشه مورد تاييد و تمسخر قطره اشك موسيقي ايراني بوده و هست. نوازندگان ايراني كه حتي از دانشگاه در رشته موسيقي فارغ التحصيل مي شوند از درك معاني، حتي اصطلاحات موسيقي كلاسيك عاجز هستند چه برسد به كارگيري و استفاده از آن ها اصطلاحاتي چون باگاتل، بالاد، بالت،سويت اركستري، فوگ، آداجيو، آندانته، آلگرو، كوداي سازي، اسكرتو، باتريو و…غرض از بيان اين اصطلاحات نه برتري اين نوع موسيقي بر موسيقي دستگاهي ايران بلكه وجود تكنيك هاي تخصصي و پيشينه چندصد ساله علمي براي خدمت به موسيقي هاي جدي است. نبود سيستم مديريتي دولتي صحيح و نداشتن اتاق فكرهاي مديريتي از سوي متخصصين اين رشته و مسائل و مشكلات عديده در موسيقي ايران چه در گذشته و چه در حال منجر به يك بي تفاوتي عميق و تك روي هنري شده است و متاسفانه در كشورما كم سوادي آهنگ سازان موسيقي دستگاهي و مقاومت و سفسطه از پذيرش دنياي موسيقي علمي و فرار از واقعيت ها موسيقي ناب ايراني را دچار بن بستي كرده كه هر روز مخاطبان بيشتري را از دست داده است. البته نمونه هايي چون حسين عليزاده استثناعاتي ارزشمند در اين ميان محسوب مي شوند.شهرداد روحاني يكي از قله هاي پر افتخار موسيقي كلاسيك است كه نزديك به نيم قرن فعاليت موسيقيايي جدي داشته و دارد با اين پيش زمينه مصاحبه اي را در كنسرت رسيتال پيانو اش در كرمانشاه انجام دادم كه در ذيل مي آيد:

درآمد

شهرداد روحاني آهنگسازي را در آكادمي وين در اتريش فراگرفت،شهرت وي پس از اجرا در آكروپليس با اركستر رويال فيلارمونيك در آتن به همراه ياني بود كه به عنوان پربيننده ترين برنامه تلويزيوني پخش شده از آمريكا و دومين موزيك ويدئو پرفروش جهان ركورد دار گرديد.روحاني رهبر اركستر سمفونيكCOTA لس آنجلس بود ورهبري مهمان بسياري از اركسترهاي جهان را مانند فيلارمونيك لندن ، سمفونيك مينسوتا ،سمفونيك كلرادو ، سن ديگو ،نيوجرسي و… را به عهده داشته است. وي سال 98 قطعه افتتاحيه و اختتاميه بازي هاي آسيايي را به دعوت كشور تايلند ساخت. در سال 1999 معتبرترين جايزه موسيقي  و هنري تايلند را كه جايزه پيكانس است را دريافت كرد ،ايشان از دهه 80رهبري مهمان اركستر سمفونيك تهران را پذيرفت و در سال 91سمفوني خليج فارس را به بازار عرضه داشت. شهرداد روحاني شهرتي جهاني دارد و تبديل به يكي از موفق ترين رهبران و تنظيم كنندگان  در دنياي موسيقي معاصر شده است ، استايل اجرايي او را مي_توان عصر جديد ناميد.

او آهنگسازي است كه هم آثارش طبقه عام جامعه را شامل مي شود و هم آثاري براي شنوندگان  حرفه اي موسيقي دارد. رپرتوارهاي او عموما خاطره ساز است .شهرداد روحاني در كرمانشاه در دو سانس برنامه رسيتال پيانو خود را به روي صحنه برد ،ابتدا بايد گفت:رسيتال اجراي آوازي يا بي كلام توسط يك نوازنده يا بيشتر(گاهي همراه با پيانو است)

 *آيا تم هاي موسيقي دستگاهي و يا فولك ما خاصيت هارمونيزه كردن را دارند؟

بعضي از اين ملودي ها اين خاصيت را دارند و بعضي هاي ديگر خير اين ها را نمي شود با يك قانون كلي درمورد تمام آن ها  دسته بندي كرد هر قطعه و هر ملودي خاصيت ويژه خود را دارد و براي هركدام بايد جدا جدا تصميم گرفت.

* شما تا چه اندازه با موسيقي هاي مقامي به ويژه موسيقي كردي آشنايي داريد؟

من با موسيقي كردي شايد بايد بيشتر آشنا شوم اما تا اندازه اي بر آن اشراف دارم و در كارهايم نيز از اين موسيقي استفاده كرده ام ،ريتم هاي كردي فوق العاده ريتم هاي قوي هستند.

* اما روي مقام ها اشراف نداريد درست است؟

اشراف به آن صورتي كه فكر كنيد تخصصي مي_توان روي اين موسيقي كار كنم خير، ولي طبيعتا مايلم كه هرچه بيشتر با اين موسيقي آشنا شوم.

 *توصيه شما براي گذراندن دوره هاي آكادمي تا چه مرزي است ؟ يعني ابتدا تحصيلات تخصصي موسيقي را پيشنهاد مي كنيد و سپس موسيقي بومي و فولك شخص را يا برعكس؟

بنظر من اول بايد موسيقيدان ريشه خودش را بشناسد و سپس آكادمي برود يا به طور همزمان ، آهنگسازي كه ريشه خود را نداند خيلي آهنگساز بي پايه اي مي شود. در حقيقت در تاريخ موسيقي هم تمام نوابغ بزرگ همه به ريشه هاي خود برگشتند و براي همين كارهايشان ماندگار شده است . براي تحصيلات موسيقي هم نبايد هيچ مرزي گذاشت، من از ده سالگي وارد هنرستان موسيقي شدم و تا كنون هم در حال آموزش ديدن موسيقي هستم.

* شما روي چه تم هاي بومي تا كنون كار كرده‌ايد؟

روي يكسري ملودي ها و ريتم هاي شمال و جنوبي كشور ولي ريتم هاي موسيقي كردي معمولا مرا جذب مي كند و آثاري را نوشته ام كه اين ريتم ها در آن ها بسيار قوي حضور دارند اما موسيقي هاي مقامي آنقدر وسيع هستند و جاي كار بيشتري را ميطلبد كه اميدوارم خود من بيشتر بتوانم روي آن ها در آينده كار كنم.

 *فكر نمي كنيد كه آهنگسازان موسيقي كلاسيك در ايران نسبت به موسيقي هاي فولك و محلي كم لطفي كرده اند؟

خيلي نمي توانم راجع به ديگران صحبت كنم ولي يك آهنگساز در نهايت از هيچي يك چيز را خلق مي كند و اينكه از يك موسيقي محلي كارش را برداشت كند براي برخي ها ممكن است جذاب نباشد ولي در تاريخ موسيقي نمونه هايي داريم مانند بارتوك آثار بسيار زيادي  دارد كه از ملودي هاي محلي خودشان استفاده كرده اند و با تكنيك موسيقي علمي آن را آميخته اند قطعات كنسرتو براي اركستر ازين دسته است (بلابارتوك1917 با شاهزاده جنگل به موسيقي باله پرداخت و با مهارت بسيار از موسيقي فولكولوريك بهره جست) خود من هم تا حدودي جزء همان آهنگسازان هستم كه برخي قطعاتم را از صفر شروع كردم و عمدا مي‌خواستم كه حتي تم اوليه آن را نيز خودم بسازم اما بنظر من خودم هم كنجكاو و علاقه مندم در آينده نزديك بيشتر روي موسيقي هاي محلي كار كنم.

* چرا آهنگسازان  كلاسيك ما كماكان پس از تلاش هاي احمد پژمان و رهبري و ديگران بر گسست از موسيقي ملي تاكيد مي ورزند؟

من در موقعيتي نيستم كه بتوانم كارهاي آن هارا تاييد كنم. من خودم را مديون به اين مسئله مي‌دانم و خوب است كه شما هم نسبت به آن احساس مسئوليت مي كنيد. اما نمي توانم براي اهنگسازان ديگر تعيين تكليف كنم اما بنظر من اين لطفي نيست كه ما آهنگسازها  به موسيقي محليمان ميكنيم. برعكس اگر بتوانيم كه برگرديم به ريشه هامان آثارمان ماندگار مي شود .در كشور پهناور ما اين گنجينه ها (موسيقي هاي محلي ) بسيار زياد است متاسفانه خود من جزء افرادي هستم كه كم كاري كردم در اين زمينه و اميدوارم كه فرصتي پيش بيايد كه بيشتر بتوانم در كشورم وقت صرف كنم  و طبيعتا خيلي از نزديك با اين مسائل درگير بشوم.

* از مخاطبانتان در كنسرت كرمانشاه برايمان بگوييد ؟

بسيار عالي، ميدانستم كه كرمانشاه گهواره تمدن است ولي به من اثبات شد. چون قطعاتي را كه من اجرا كردم قطعات سنگيني هستند و طبيعتا براي اولين بار است كه برخي از آن هارا مي شنوند و حتي سنين كوچكتر از هفت، هشت سال هم در سالن حضور داشتند و اينكه همه با سكوت و علاقه گوش مي‌دادند ، اين نشان دهنده فرهنگي است كه مرا ترغيب مي كند در آينده ادامه بدهم و در عين حال فراموش نكنيد كه من بايد قطعاتي بسازم يا انتخاب كنم كه بالاخره كساني هم كه با موسيقي آشنا نيستند جذب كند قطعات اين رسيتال هم در اين طبقه بندي  قرار دارند و براي همه سليقه هاي عام وخاص ولي نكته مهم اينكه براي شنيدن يك رسيتال پيانو تنها بدون تبليغات و مصاحبه مطبوعاتي اين همه مخاطب آمده است بسيار براي من تشويق كننده است.

با تشکر از همکاري آرشام خرسندپور و امير کاکاوندي که در انجام اين مصاحبه ما را ياري دادند.