منوی دسته بندی
پایگاه‌اطلاع‌رسانی

زنان دادزن !

photo5971808591369317322

پديده اي جديد در کرمانشاه

زنان دادزن !

«دادزدن» شغلي کاذب با درآمد بخور و نمير

1396/10/30

شهرمن- مژگان اميري

بايد دادبزني تا لقمه اي نان حلال به دست بياوري. اوضاع طوري شده  كه حدأقل دستمزد بخور ونمير فروشندگي هم  ديگر با ايستادن در مغازه ها و راه انداختن مشتري به دست نمي آيد تا سفره هاي سياه وسفيد خالي نباشد.
قديم ترها فقط دوره گردها، صاحبان غرفه ها و چرخ هاي ميوه فروشي آن هم بيشتر در بازار ميوه و تره بار با قدرت حنجره، مشتريان را به خريد اجناسشان ترغيب مي كردند اما در سال هاي اخير بازاريان در خيابان هاي اصلي شهر اقدام به استخدام افرادي متخصص «‌داد زدن» مي كنند بدون اين كه حق بيمه و حقوق كافي به آن ها  پرداخت كنند. آنها« دادزن ها» را استخدام مي کنند تا شايد كسب و كارشان در بازار رونق بگيرد و محكوم به ورشكستگي نشوند. البته کار دادزن با دستفروش هايي که براي تبليغ اجناسشان داد مي زنند فرق دارد. کار دادزن ها فقط اين است که مشتري را به داخل مغازه جذب کنند. کار فروش اجناس و ترغيب مشتري براي خريد، با فروشندگان يا صاحب مغازه است.
نان خوردن با دادزدن
در سال هاي اخير با افزايش نرخ بيكاري وپا گرفتن هرچه بيشتر مشاغل كاذب، شغل «داد زني» به وجود آمد.«دادزن» كسي است كه براي كسب وكار ديگران در تمام روز با صدايي رسا وبلند و درفضايي شلوغ به تبليغ اجناس موجود در فروشگاه کارفرمايش مي پردازد وتوجه عابران را براي خريد اجناس جلب مي كند.
اگر درهفته هاي اخير گذرتان به يکي از خيابان هاي مرکز شهر افتاده باشد حتماً ديده ايد كه زنان جوان با ظاهري مرتب به عنوان «دادزن» به استخدام صاحبان فروشگاه ها درآمده اند! اتفاقي نو وقابل تأمل!
بار اول که با اين پديده مواجه شدم تصور کردم صدايي از ضبط صوت در خيابان پخش مي شود و عابرين را به ديدن اجناس داخل مغازه فرامي خواند اما خيلي زود متوجه شدم بانوان به شغل دادزني هم ورود کرده اند!
دستمزد بخور و نمير
در گفتگويي كوتاه با يكي از بانواني که در اين شغل فعاليت مي کند، دريافتم كه او هم مانند خيلي هاي ديگر تحصيلات دانشگاهي دارد و ناچار شغلي را انتخاب كرده كه نه مي توان شاغل ناميدش نه بيكار. دختر جوان «دادزن» که مايل به آوردن نامش نيست مي گويد:« در اين اوضاع و احوال هيچ اميدي به يافتن شغل مرتبط با تحصيلاتم نداشتم و مثل خيلي هاي ديگر به اميد فرداهاي بهتر و حل مشكل بيكاري در جايي غير از آنچه بايد باشم ايستاده ام». او بيان مي کند: «ناراضي نيستم، كار كردن عار نيست اما وقتي روزي 2 شيفت صبح و بعدازظهر مجبوري ساعت ها در سرما و گرما دم درب مغازه بايستي و دادبزني و تبليغ كني توقع داري بتواني حدأقل هاي زندگيت را مانند خورد و خوراك و پوشاك و اياب وذهاب، تأمين كني. اما هرگز اينگونه نيست و درآمدهاي ماهيانه ما به هيچ عنوان كفاف زندگي مان را نمي دهد».
حرف زدن ممنوع
با تذكر يكي از خانم هاي فروشنده حاضر در مغازه مبني بر اين كه هر آن ممكن است صاحب مغازه برسد ودردسري درست شود از آن ها خداحافظي مي کنم. باورم نمي شود اين جوانان در ازاي ساعت ها كار طاقت فرسا درآمدي بين 200 تا 500 هزار تومان دارند و تازه بايد شاكرهم باشند كه دراين شرايط بيكار نيستند!
تعداد دادزن ها در بازار کرمانشاه زياد است به خصوص در مکان هايي که چند مغازه‌ي هم صنف کنار يکديگر وجود دارند. هدف من گفتگو با زنان و دختران دادزن است. اما متأسفانه براي آنکه به اصطلاح خودشان« نان بُر» نشوند، هيچ يک حاضر به گفتگو نمي شوند.
با آقاي جواني که براي يک مغازه‌ي کفش فروشي تبليغ مي کند هم صحبت مي شوم مي گويد:« ديپلم هستم و در دو شيفت صبح و عصر با حقوق ماهيانه يك ميليون تومان كار مي كنم». از شغلش راضي است ولي بيمه ندارد. توضيح مي دهد:«كارفرمايم از طريق دروبين مداربسته متوجه كيفيت نحوه انجام كارم مي شود». او از درد کمر، واريس و دردگلويش شکايت مي کند. از اينکه  يکسره و بدون وقفه بايد سرپا بايستد و با صداي رسا داد بزند و با شعرهايي که خودش مي گويد مردم را کنجکاو کند که داخل مغازه بروند.
نداشتن قرارداد کاري و بيمه
طيب جسري مديريت روابط كار اداره تعاون، كار ورفاه اجتماعي استان كرمانشاه در رابطه با حقوق و قوانين مشاغل کاذب معتقد است: «اداره كار با حقوق زير حدأقل دستمزد كارگران مخالف است و كارفرما مكلف به بيمه كارگران خود به محض ورود به محيط كار است. كارگري كه با كارفرماي خود قرارداد مكتوب داشته باشد و هشت ساعت در روز كار كند تمام حقوق و مزاياي قانون كار به وي تعلق مي گيرد. اما نود درصد آن ها قرارداد مكتوب ندارند. درحالي كه نبستن قرارداد دردسر بيشتري براي هر دو طرف خواهد داشت». وي مي افزايد:« در شرايط بيكاري كنوني براي از دست ندادن شغل هاي ايجاد شده تا زماني كه كارگر شكايت  نكند ما ورود نمي كنيم ولي در صورت اخراج غير قانوني كارگر به خاطر شكايت براي احقاق حقوقش كارفرما مكلف به بازگرداندن وي به سركارش مي باشد».
شاهِ اين کارم
حميدرضا علاوه بر دادزدن برگه هاي رنگي تبليغاتي را هم بين رهگذران توزيع مي كند. او ديپلم دارد و با حقوق ماهيانه 700 هزار تومان وضع خود را نسبت به ديگر همكارانش با حقوق هاي ماهيانه زير 500 هزار تومان بهتر مي داند و معتقد است «شاه اين كار است». وي بيمه ندارد و دو نوبت صبح و بعد ازظهر كار مي كند. او بيان مي کند:« امثال من از اوج بيكاري و ناچاري مجبور به انتخاب اين شغل شده اند. اين كار فقط به درد مجرد ها مي خورد وكارفرما  كاري ندارد كه اگر فردي متأهل باشد امورات زندگي اش با اين حقوق مي گذرد يا خير. اويل از كارم زياد ايراد نمي گرفتند اما بعد از مدتي گفتند كه صدايت بايد زلال و خوب باشد و بتواني با حسن رابطه، مشتريان را به خريد ترغيب كني».
يكي از كارشناسان اداره كارهرفردي را که به استخدام ديگري درآيد بر اساس ساعت كاري مشمول قانون كارمي داند. او توضيح مي دهد:« فروشنده ها، دادزن ها وحتي كساني كه با پوشيدن لباس عروسك درب مغازه براي كارفرماي خود تبليغ مي كنند از اين قانون مستثني نيستند. وي مي افزايد:« متأسفانه امنيت شغلي براي كارگراني كه به دنبال حق و حقوق قانوني خود باشند وجود ندارد و عذر آن ها پس از شكايت از جانب کارفرما خواسته مي شود».
خانم جواني كه مشغول داد زدن در جلو‌ي مغازه اي است توجه ام را جلب مي کند. به سراغش مي روم و مي پرسم ماهيانه چه قدر دستمزد مي گيري؟ مي گويد:« كارگر نيستم و براي مغازه خودمان تبليغ مي كنم ولي در اكثر موارد عايد ي اين شغل نهايتاً400 هزار تومان در ماه است. او همچنين اعتقاد دارد كه صداي «دادزن» ها منجر به افزايش مشتري مي شود و خانم ها بهتر مي توانند از طريق داد زدن مشتري ها را به داخل مغازه جذب کنند.
دادزن ها در معرض آسيب هاي رواني
گاهي بي اعتنايي عابرين، برخورد نامناسب و يا حتي نوع نگاه برخي رهگذران باعث دلشکستگي و ناراحتي «دادزن » ها مي شود.
دکتر حسن اميري، روانشناس و عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي واحد کرمانشاه، در خصوص آسيب هايي که ممکن است در انتظار افرادي که داراي شغل کاذب هستند باشد بيان مي کند:« جواناني که براي انجام مشاغلي مثل دادزدن داوطلب مي شوند نيازمندند و فرصت شغلي ديگري برايشان فراهم نشده است. احتمال اينکه بعداً اين افراد دچار افسردگي شوند زياد است». وي مي افزايد:« اين افراد به دليل نبود درآمد مناسب و جايگاه هايي که جامعه مي بايست براي آن ها تعيين مي کرد حتي دچار آسيب هاي روحي، رواني مي شوند و طبيعتاً بعد از مدتي که از اين کار کناره گيري کنند ممکن است دچار انزوا شوند زيرا بعد از ترک اين شغل وقتي وارد جامعه اي ديگر مي شوند حس خوبي ندارند و روحيه لطيفي که داشتند ديگر وجود ندارد و احتمال اينکه دنبال کار ديگري نروند هست زيرا با خود فکر مي کنند که شناخته شده اند و ديگران مي گويند فلاني قبلاً داد ميزد، تبليغ مي کرد؛ به همين علت حتي ممکن است دنبال شغل بهتري نروند. در واقع آنها به نام هاي فروشنده هاي کاذب، دوره گرد و تبليغ کن برچسب مي خورند. اين خود باعث دوري آن ها از شغل هاي بهتر مي شود که حتي درآمدش هم بيشتر است.
دکتر اميري متذکر مي شود:« اين مشاغل امنيت اجتماعي و رواني افراد را پايين مي آورد. متأسفانه مشکلات در جامعه باعث شده جوانان براي کسب درآمد به اين شغل ها روي آورند بدون آنکه به فکر جايگاه و موقعيت اجتماعي خودشان باشند.
حنجره هايي که بايد لالايي بخوانند
درهمه ي استان هاي كشور فقر وبيكاري وجود دارد اما در كرمانشاه اين مشکلات بيداد مي کند. همه جاي شهراز مشکلات اقتصادي مي لرزد. زلزله بيكاري، اعتياد، طلاق، كودكان كار، حاشيه نشيني و…
همه‌ي اين معضلات روزبه روز به ايجاد شغل هاي کاذب دامن مي زنند. اين در حالي است که اين مشاغل با وجود آنکه کاملاً به چشم مي آيند اما مشخص نيست چرا از نظر بازرسين بيمه تأمين اجتماعي و بازرسين اداره‌ي کار پوشيده مي مانند. ذکر نکردن اين نکته نيز بي انصافي است که حقيقتاً رکود و کم رونق بودن بازار، توان پرداخت حقوق و دستمزد مکفي را از جانب کارفرمايان ناممکن ساخته است. سر اين کلاف سردرگم جز با تدبير و همت مسئولان به دست نمي آيد. حيف است انرژي و استعداد جوان ايراني با مشاغل کاذب و بدون جايگاه اقتصادي، اجتماعي و امنيت شغلي مانند دادزدن در کوي و برزن به هدر رود و آنها را در جواني پير کند!
کاري کنيد که لاأقل حنجره‌ي دختران جوانمان که قرار است روزي کنار گهواره اي لالايي مادرانه اي بخواند، پي لقمه‌اي نان در اين شهر زمخت نگيرد و نابود نشود.