منوی دسته بندی
پایگاه‌اطلاع‌رسانی

مغازه‌هاي ‌کرمانشاه‌ بيشتر‌ روز‌ را ‌تعطيلند!

گفتگو با بانوي هنرمندي که از نوجواني روي پاي خودش ايستاده

مغازه‌هاي ‌کرمانشاه‌ بيشتر‌ روز‌ را ‌تعطيلند!

شاگردان ‌حرمت ‌استاد ‌را ‌نگه‌ نمي‌دارند

photo-shahreman - N Haj

 

شهرمن – گروه جامعه

دلت مي خواهد همه اجناس مغازه اش مال تو باشد.  بشقاب هاي رنگارنگ، آيينه هاي مرصع کاري شده، شمع هاي مرواريدي، ظرف هاي بلوريني که با طرح هاي سنتي جان گرفته اند. اينجا رنگ و بوي هنر ايراني دارد، از ماهي گلي هاي توي حوض لاجوردي بگير تا بته جقه هاي اصيل و ده ها نقش و نگار ديگر.

همه اين زيبايي ها را دستان هنرمند بانويي آفريده است که به گفته خودش در خانواده اي مرفه متولد شده و از دوران نوجواني با فروش کارهاي دستي اش موفق شده روي پاي خودش بايستد. او نمايشگاه‌هاي متعددي در داخل و خارج از کشور داشته و به کارش عشق مي ورزد.

 گفتگوي شهرمن را با «نسرين حاج»مي‌خوانيد.

– رشته تحصيليتان با هنر مرتبط است؟

متأسفانه خير. از دوران نوجواني علاقه مند بودم به هنرستان بروم و در يکي از رشته هاي هنري مانند نقاشي و گرافيک تحصيل کنم. ولي در آن زمان خانواده ها اعتقاد داشتند دانش آموزاني که سراغ هنر مي روند از نظر درسي ضعيف هستند به همين دليل من هم به اصرار خانواده رشته تجربي را انتخاب کردم و در دانشگاه هم مهندسي کامپيوتر خواندم.

-چرا نخواستيد شغلي مناسب با اين رشته تحصيلي انتخاب کنيد؟

از نوجواني دوست داشتم کار کنم ولي بيشترين گرايشم به کارهاي هنري بود. باور کنيد از درس هاي زمان دانشگاه هيچ چيزي به خاطر ندارم. چون هيچ علاقه اي به رشته تحصيلي ام نداشتم. هيچوقت هم تمايل نداشتم در اين زمينه کار کنم.

-از چه سني سراغ هنر رفتيد؟

از نوجواني. يادم است وقتي در16 سالگي پدرم را از دست دادم، با اينکه وضع مالي خيلي خوبي داشتيم، تابستان ها سعي مي کردم با کارهاي دستي ام خرج مدرسه را تأمين کنم و از هيچکس طلب پول نکنم. مدتي هم خياطي را تجربه کردم و با اينکه آموزش نديده بودم با الگو قرار دادن روپوش مدرسه ام يک دست مانتو شلوار زيبا براي سال بعد دوختم. طولي نکشيد که خيلي خوب خياطي را آموختم اما چون احساس مي کردم خياطي محدود است سراغ کارهاي هنري که تنوع بيشتري داشت رفتم. همزمان با خياطي کار شمع سازي را شروع کردم و بعد رفته رفته کارهاي هنري ديگري مانند کار روي سفال و چوب را هم شروع کردم.

– چه طور به اين نتيجه رسيديد که مي توانيد از طريق فروش کارهاي هنريتان کسب درآمد کنيد؟

باور کنيد اولين شمع‌هايي را که ساختم و تزيين کردم به اين فکر افتادم که بايد آنها را بفروشم. خيلي ها گفتند کسي اينها را نمي خرد و بابت کارهاي هنري پول نمي‌دهد! اما من پاسخ دادم، اين کارها آنقدر زيبا و خوب هستند که از عرضه و فروششان خجالت نکشم.

در شهر گشتم و شيکترين مغازه را که لوازم لوکس داشت انتخاب کردم و نمونه کارهايم را آنجا گذاشتم. فرداي آن روز صاحب فروشگاه تماس گرفت و گفت همه شمع ها فروش رفته و تعداد بيشتري شمع درخواست کرد. در ايام خاص مانند عيد نوروز و کريسمس در آن مغازه ده ها شمع مي فروختم.

-از چه زماني به فکر راه اندازي کارگاه افتاديد؟ از اين‌که ممکن بود موفق نشويد نترسيديد؟

حدود 15 سال پيش کارم را مستقل شروع کردم و مدتي بعد يک کارگاه کوچک راه انداختم. يک دستبند طلا داشتم که براي رهن اين کارگاه که يک زيرزمين کوچک بود فروختمش. با اينکه حمايت خانواده ام  را داشتم اما دوست نداشتم پول قرض کنم. از همان ابتدا که کارم را شروع کردم، چشمم دنبال يک زيرزمين بزرگ بود که يک حوض زيبا پر از ماهي داشت اما اجاره آن ده برابر کارگاه خودم بود، اما هر روز به خودم مي گفتم که بالأخره آنجا را اجاره مي کنم. واقعاً هم اين‌طور شد! سال بعد اين زيرزمين مال من شد. سال ها آنجا بودم تا‌ اين‌که به اين مغازه که مغازه پدري ام است نقل مکان کردم.

photo-shahreman - N Haj 2– در کرمانشاه بسياري از افرادي که کار هنري انجام مي دهند، با اينکه شغل و درآمدي ندارند، از فروش آثار هنريشان خجالت مي کشند! چه توصيه اي براي اين افراد داريد؟

از قديم گفته اند که کار عيب نيست و حتي به نظر من کار کردن يک افتخار است به خصوص آن‌که انسان بتواند از توانايي ها و هنرش کسب درآمد کند. خيلي ها به من مي گويند ما به دليل پيشينه خانوادگيمان در شأن خود نمي دانيم کاري را براي فروش به فروشگاه ها عرضه کنيم و براي کارهايمان بازاريابي کنيم! به آنها مي گويم پدربزرگ و پدر من از تاجران و بازاريان خوشنام و سرشناس کرمانشاه بوده اند ولي من هميشه به کار کردن افتخار کرده ام. فروش کارها و پول درآوردن خودش يک هنر و ارزش است. براي کساني که در کار هنر هستند اما در اين زمينه موفق نيستند و نمي توانند به عنوان شغل به آن نگاه کنند دلايل زيادي وجود دارد. يکي از دلايلش تفکر منفي است که دارند. مثلاً دائم مي‌گويند: “نمي خرند، نمي‌شود، سخت است و…”، اين منفي بافي ها در زبان ،در عمل هم تأثير مي گذارد. بايد به خدا توکل داشت و تلاش کرد.

– دليل موفقيت در کارتان را چه مي دانيد؟

علاقه، تلاش و پشتکار. من معتقدم که روزي و برکت توسط پروردگار صبح هاي زود تقسيم مي شود، همان زمان که از خانه بيرون مي آيم و به آسمان نگاه مي کنم و به خدا سلام مي دهم و خودم را به او مي‌سپارم. همه زيبايي ها در صبح است. وقتي که ازدحام جمعيت در خيابان ها نيست، تنها صبح هاي زود مي توان آواز پرندگان را شنيد و هواي خنک را احساس کرد.  ساعت 8صبح مغازه ما آب و جارو شده آماده شروع کار است. زمان استراحت من در روز فقط نيم ساعت هنگام نهار خوردن و هنگام شام و خواب و مطالعه است.

 – پس اهل مطالعه هم هستيد. به چه موضوعاتي علاقه منديد؟

حتي اگر چند صفحه هم شده من هر روز مطالعه مي‌کنم. به کتاب هاي روانشناسي علاقه مندم. هميشه آرزو مي کنم کاش سال ها قبل خواندن اين کتاب ها را شروع مي کردم. اين کتاب ها نوع نگرش مرا به زندگي خيلي تغيير داده و در مبارزه با مشکلات کمک کرده است. به شبکه هاي مجازي هم علاقه ندارم. گاهي پيام هايم را يک هفته يکبار مي خوانم.

-شما به عنوان يک کارآفرين فکر مي کنيد علت آمار بالاي بيکاري در شهر کرمانشاه چيست؟

از کم لطفي مسئولين به کرمانشاه که بگذريم، خود جوانان هم کمي مقصرند. ببينيد مغازه هاي شهر ما  تا ساعت 10 و 11 تعطيل هستند و از ساعت يک هم تا 4و5 تعطيلند. به جزمغازه دارهاي يکي دو خيابان، عصرها ساعت 8 نشده شهر تعطيل مي‌شود! اين چه طور کار کردني است؟! من گزارش گرمخانه ها را در نشريه شما مطالعه کردم. بسيار متأثر شدم. چرا کرمانشاه بايد با اين همه ظرفيت و غناي فرهنگي بالاترين آمارها را در بيکاري، اعتياد، طلاق و… داشته باشد؟ ما بايد شهرمان را با کار کردن نجات دهيم. کارآفريني کنيم از ظرفيت هاي اين شهر استفاده کنيم. تنبلي بر بعضي خانواده هاي کرمانشاه سايه انداخته! هيچکس از کار کردن زياد نمي ميرد.اتفاقاً کار براي جسم و روح خيلي هم مفيد است.

-به اعتقاد شما در جامعه سختي هاي کار براي زنان بيشتر نيست؟

به نظر من زن يا مرد فرقي نمي کند. هر فردي توانايي هاي خاص خودش را دارد. اما گاهي برخورد جامعه با زنان مناسب نيست.

– از مشکلات کارتان بگوييد؟

يکي از مشکلات اساسي ما فراموش شدن فرهنگ و آداب ميان استاد و شاگرد است. متأسفانه برخي هنرآموزان احترام به مربي را از ياد مي برند. اين فقط مشکل من نيست. همه اين را مي گويند.

-راه حل چيست؟

بهتر است در اين زمينه خانواده ها به فرزندانشان اين مسا ئل را بياموزند. به اعتقاد من سازمان فني و حرفه اي بايد براي جواناني که مي خواهند دوره اي را بگذرانند، يک کلاس آموزشي در زمينه نحوه برخورد با استاد و مربي بگذارد.

-شما هنرتان را آموزش مي دهيد. نگران نيستيد هنرجوها رقيبتان بشوند؟ فوت کوزه گري هم به آنها مي گوييد؟

با اينکه مشکلات زيادي در اين مورد داشته ام، صادقانه مي گويم من همه شاگردانم را تشويق مي‌کنم بدون وقفه به بازار کار وارد شوند. حتي بعضي از هنرجويانم در خارج از کشور با اين کار خرج زندگيشان را در مي آورند. ولي اجازه کار به هنرجويي که کارش خوب نباشد نمي دهم به همين دليل برخي به من مي گويند که بد اخلاق هستم. دوست دارم وقتي خودم ديگر نبودم چند شاگرد خوب داشته باشم. من هرچه بلدم مي گويم ديگر تلاش بعدي با خودشان است.

-چه مشکلاتي؟

مثلاً پيش آمده هنرجويي، تزيين و رنگ آميزي ظرفي را با مواد ارزان قيمت و بي کيفيت انجام داده‌اند و به مشتري هاي کارگاه ما با نصف قيمت فروخته اند بدون آنکه توضيح دهند اين اختلاف قيمت به خاطر چيست؟ گاهي اوقات برخي اخلاق را در نظر نمي گيرند.

-اين همه ايده و تنوع در طرح و نقش را از کجا الهام مي گيريد؟

بيشتر از طبيعت و تخيل خودم. من فکرم را درگير مشکلات، رنجش ها و ناملايمات نمي کنم. حتي اگر از دست فردي ناراحت شوم زود فراموش مي کنم و ذهنم را آزاد مي کنم. به همين دليل هميشه تمرکزم روي کار است و به ايده هاي جديد فکر مي کنم.

-هميشه فروشتان خوب است؟ معمولاً چه کساني کارهاي شما را مي خرند؟

نه هميشه خوب نيست. معمولاً در آستانه عيد نوروز و اعياد مختلف بازار خوب است. به خصوص هفت سين هاي ما که عيدها طرفداران زيادي دارد. خيلي‌ها هم براي کادو، چشم روشني و سوغات از ما خريد مي کنند.

-کار شما سرشار از زيبايي و آرامش است. در اين کار تلخي هم داريد؟

بله. چون مواد اوليه کار ما گران است در نتيجه عده‌اي در اين فروشگاه قدرت خريد ندارند. گاهي مردم اينجا مي آيند و از ديدن کارها ذوق زده مي‌شوند اما مي گويند که پول خريد را ندارند. اين ما را شرمنده همشهريانمان مي کند و برايمان تلخ است.